جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

ادبیات نوشتاری قصه کودکانه عروسک بهانه گیر

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات نوشتاری و صوتی کودکان توسط Puyannnn با نام قصه کودکانه عروسک بهانه گیر ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 121 بازدید, 2 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات نوشتاری و صوتی کودکان
نام موضوع قصه کودکانه عروسک بهانه گیر
نویسنده موضوع Puyannnn
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Puyannnn
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,533
22,017
مدال‌ها
3
یک روز مهسا و مادرش به بازار رفتند . مهسا عروسک زیبایی را در آنجا مشاهده کرد و از مادر خواست تا این عروسک را برای او بخرد چون این عروسک خیلی قشنگ بود و اخلاق خوبی داشت و اهل بهانه گیری نبود .

مهسا عروسک را خرید و به خانه آورد . او هر وقت روی شکم عروسک را فشار می داد می گفت :”مامان … مامان من به به می خوام” . در این هنگام مهسا به او یک شیشه شیر اسباب بازی می داد.عروسک پس از خوردن شیر با لبخند از مهسا تشکر می کرد.
 
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,533
22,017
مدال‌ها
3
مهسا عروسکش را خیلی دوست داشت و دائما با او بازی می کرد و از خوش اخلاقی عروسکش لذت می برد. اما بچه ها ، کم کم اخلاق عروسک مهسا تغییر کرد و بد اخلاق شد . او دیگر دوست نداشت شیر بخورد و دائم اخم می کرد حتی وقتی مهسا دکمه روی شکم عروسک را می زد ، عروسکش با او صحبت نمی کرد و اخم هایش در هم بود .

مهسا خیلی ناراحت شد و چند بار دکمه عروسک را به امید حرف زدن عروسکش با او زد اما عروسک با مهسا حرف نزد حتی بار سوم که مهسا می خواست دکمه عروسک را بزند او جیغ کشید . مهسا شیشه شیر را به دهان عروسک نزدیک کرد اما عروسک دوست نداشت شیرش را بخورد و دائما بهانه گیری می کرد .

مهسا ناراحت و غمگین نشسته بود و با خود فکر می کرد چرا عروسک خوش اخلاقش بهانه گیر شده ؟ او هر چه فکر کرد به نتیجه ای نرسشید پس تصمیم گرفت عروسک را نزد پزشک ببرد چون او همان عروسک خوش اخلاقش را می خواست و دوست نداشت عروسک بهانه گیری داشته باشد .

مهسا عروسک را پیش پزشک برد آقای دکتر از مهسا پرسید برای چی عروسکتون رو آوردینش دکتر؟

مهسا گفت :خیلی بداخلاق شده ، آقای دکتر شاید عروسکم مریض شده باشه
 
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,533
22,017
مدال‌ها
3
دکتر ، عروسک مهسا رو معاینه کرد و گفت :عروسک شما مریضی بهانه گیری گرفته اما باید بهتون بگم که این مریضی رو از یه نفر دیگه تو خونتون گرفته ، از کسی که خیلی بهانه می گیره و عروسک شما ازش یاد گرفته. برای اینکه عروسک شما خوب بشه باید همه تو خونه خوش اخلاق باشند و بهانه گیری نکنند تا حال عروسک شما خوب بشه و دوباره مهربون و خوش اخلاق بشه .

مهسا از مطب پزشک بیرون آمد در حالی که با خود فکر می کرد . بچه ها به نظر شما عروسک مهسا مریضی بهانه گیری را از چه کسی گرفته بود ؟ مهسا از آن روز تصمیم گرفت دیگر در خانه نق نزد و بهانه نگیرد بنابراین وقتی شب مادرش برای او غذا کشید ، او عروسک را پیش خود نشاند و تمام غذایش را بدون گرفتن بهانه خورد تا عروسک از او یاد بگیرد . بعد هم از مادر تشکر کرد و دست هایش را با صابون شست و سفره را به کمک مادر جمع کرد .

عروسک به مهسا با مهربانی نگاه می کرد و همه کارهای خوب مهسا را از او یاد می گرفت . پس از چند روز که مهسا در خانه دیگر بهانه گیری نمی کرد . عروسک هم با دیدن کارها و رفتار های خوب مهسا بهانه گیری را کنار گذاشت و دوباره خوش اخلاق و مهربون شد .حالا دوباره می گفت :مامّان …. مامّان …. من به به می خوام .

مهسا هم از خوشحالی عروسکش شاد بود و به او شیرش را می داد ، عروسک همه شیر را می خورد و از مهسا تشکر می کرد و در آغوش مهسا به خواب شیرینی فرو می رفت . بچه ها مهسا یاد گرفت که دیگر بهانه نگیرد و به حرف های مادرش گوش دهد و همیشه با دیگران خوش اخلاق و مهربان باشد تا همه او را دوست داشته باشند .
 
بالا پایین