Puyannnn
سطح
4
مهمان
- Sep
- 13,533
- 22,017
- مدالها
- 3
آن طرف رودخانه، توی جنگل، حاکمی بود که سه تا دختر داشت. زیر آسمان کبود، هیچکس اسم این دخترها را نمی دانست. مردم با عقل و فهم، از چهار گوشه دنیا می آمدند تا اسم دخترها را بفهمند، اما توی این کار در می ماندند. جغد دانا هم توی این کار درمانده بود. جغد دانا یک بار رفت به آن طرف رودخانه، پیش دخترها و هی نگاهشان کرد، اما با غصه برگشت. معلوم شد که سر از اسم دخترها درنیاورده است.