قضاوت کردن از نوع طرز فکر خود نسبت به دیگران و یا قضاوت کردن از روی ظاهر فرد اصلا کار شایسته و پسندیدهای نیست. افراد موفق در مورد دیگران قضاوت نمیکنند، چون میدانند انجام این کار روی شخصیت آنها تاثیر میگذارد.
وقتی که رفتار دیگران را مشاهده میکنیم، آنچه میبینیم به درجه شفافیت پنجره ای که از آن مشغول نگاه کردن هستیم بستگی دارد.
قبل از هرگونه انتقادی، بد نیست توجه کنیم به اینکه خود در آن لحظه چه ذهنیتی داریم و از خودمان بپرسیم آیا آمادگی آن را داریم که به جای قضاوت کردن فردی که میبینیم درپی دیدن جنبههای مثبت او باشیم؟ آیا در دادگاه جمع دوستان کوچکترین حقی برای دفاع او قائل هستیم؟ ببینیم میتوانیم همه چیز را فقط سیاه یا فقط سپید نبینیم؟ بهتر نیست خودمان را جای آن شخص بگذاریم؟ آیا قدرت دفاع در جمعی که همه علیه کسی صحبت میکنند را داریم؟ مگر نشنیدهایم که اگر خلافی را هم دیدی فقط به خود او تذکر بده و از بیانش سر باز بزن؟ چه برسد به اینکه ندیده باشی و یا اصلا نبوده باشد؟
میدانیم آبروی مومن از۱۰بار طواف کعبه بالاتر است و به راحتی و به لطایف الحیل رفتاری از آن میگذریم؟ یا باز شنیدهایم که از هر ۳قاضی ۲نفر به جهنم میروند؟! یا اینکه بین حق و باطل فقط چهار انگشت فاصله هست پس در این شرایط و در رویارویی با حوادث گوناگون چه باید بکنیم؟ قضاوت کنیم، بیتفاوت باشیم، تحقیق کنیم و بعد صحبت کنیم، احتمال بدهیم و صد در صدی نتیجه نگیریم یا… با تمهتها و بدنامیها چه کنیم؟
پس زود قضاوت نکنید. زود به انتهای قضیه نرسید و یکه به قاضی نروید یا در میان صحبتها مدام دنبال درست و غلط نگردید. قبل از نتیجهگیری کردن در مورد حرفهای دیگران کمی فکر کنید؛ خصوصا اگر میدانید این صحبت فقط از یک احساس زود گذر نشأت میگیرد.
در نتیجه ما همیشه باید با خودمان تکرار کنیم که «خداوندا؛ به من بیاموز قبل از آنکه درباره راه رفتن کسی قضاوت کنم، کمی با کفشهای او راه بروم.»