با سلام و وقت بخیر خدمت شما دلنویس عزیز!
عنوان:
عنوان دلنوشته «قفسی از جنس آزادی» برگزیده شده است، که به چهار بخش تقسیم میشود.
«قفسی+از+جنس+آزادی»
قفس بهمعنای زندان است.
از بهمعنای همان از است.
جنس بهمعنای نوع است.
آزادی بهمعنای رهایی است.
از لحاظ معنایی تمامی واژگان عنوان دلنوشته معنا شد و هر کدام معنایی جداگانه را دارا بود، که در کنار یکدیگر معنای جدیدی چون «زندانی از نوع رهایی» را بهوجود آوردند.
از لحاظ استاندارد دو واژهی «قفس» و «آزادی» متضاد یکدیگر هستند و واژگانی بر خلاف یکدیگر دارند. واژهی «جنس» هم به این علت که معنای بهتری و بهنوعی مناسبتری به واژگان « قفس و آزادی» میبخشد برگزیده شده شده. امّا در کنار همگی این نکات، عنوان دلنوشته چهل درصد کلیشهای و مسئلهای هم که در دلنوشته به آن پرداخته شده است، شصت درصد کلیشهای محسوب میشود.
ژانر:
ژانر دلنوشته «درام، اجتماعی و عاشقانه» برگزیده شده است. بنابراین خواننده باید با خواندن پستهای دلنوشته این سه نوع ژانر را درک و دریافت کند که این عمل کاملاً انجام شده است و تقسیم بین ژانرها به درستی صورت گرفته است.
مقدمه:
مقدمهی دلنوشته از لحاظ معنایی و مفهومی بهطور واضح بیان شده است، بهطوری که لزومی ندارد تا خواننده دو بار یا چند بار دیگر مقدمه را بخواند تا کاملاً حس و احوالات آن را درک کند همچنین اینکه در مقدمه ایرادات نگارشی دیده نشده است. در نتیجه مقدمهی مناسبی برای دلنوشته نوشته شده است.
انسجام:
اگر بخواهم انسجام پستهای دلنوشته را بهطور کلی بیان کنم، میتوان گفت تقریباً رعایت شده است امّا با این حال در بعضی از پستها تفاوت بهطور آشکار واضح است.
بهعنوان مثال این پارت...
نگو تقدیر من همین است و بس!
گاهی جنگیدن با تقدیر را امتحان کن... چرا باید اینگونه تو بمانی در هوای تمام علاقههای خود؟ مگر تو چه کم داری ؟ هیکل نیرومند نداری... ولی به جای آن قلب تو قویتر از هر زور بازویی است که یخهارا آب میکند! از چه می ترسی؟
نترس! مگر یک تکه از خداوند هم ترسی در وجودش ریشه زده؟ میلههای این بند اجباری را بشکن! و بگذار نسیم زلف تو را شانه کند؛ نترس... نترس!
و این پارت...
اگر قرار بود تسلیم هر حرفی شوم، کوه شکسته نام دوم من نبود!
اگر قرار بود دروغ بگوییم، تن به ذلت و سیاهیها میدادم!
اگر قرار بود بجنگم، التماس نمیکردم که مرا رها کنند به حال خود... .
که در آنها رعایت نشدن انسجام میان پستهای دلنوشته مشاهده میشود.
هدف:
هدف فرعی دلنوشته نشان دهندهی ضعیف و ناتوان شمردن دختر است که دختر برای فهماندن اینکه او هم مستحکم و مقاوم است بهنوعی در حال جنگیدن با آن افراد است.
هدف اصلی دلنوشته نشان دهندهی درخواست دختر برای آزاده بودن و رها شدن از قید و بندهایی است که دیگران بهنوعی با رفتار و کارهایشان او را در آن اسیر کردهاند.
لحن یا بافت:
لحن دلنوشته ادبی انتخاب شده است که بر این اساس تمامی واژگان پارتهای دلنوشته باید بهطور ادبی بیان شده باشد، که این عمل کاملاً صورت نگرفته است
و در برخی از پستها واژگان از لحن ادبی به محاورهای تبدیل شدهاند. بهعنوان مثال «هزارتا، کی گفته، جهانم، آزادهترینم، می ترسی؟، کو، به خودم! به حسم! به قلبم...، من شاید بخندم به تو! ولی قلبم شکسته!، بارون، منم انسانم!، تویی فرهاد و منم شیرین! بدون هم میشیم ناقص...، تو میشی عاشق و منم عاشق!، لبم، احوالم، طوفان! از گردباد! از تقدیر... فقط جنگیدم! بدون لحظهای توقف.، نه مثل دیروز! نه مثل سال قبل... .، داری ؟» این واژگان که با لحن محاورهای بیان شدهاند.
رعایت اصول نگارشی:
در دلنوشته اشکالات نگارشی بسیاری مشاهده شد، به عنوان مثال «به من تکیه کن از هزارتا دیوار محکمتر ایستادهام همچنان!، نمیگزارم، کی گفته من زندانی این جهانم؟ من آزادهترینم در قفس روزگار!، بازهم، پروازم برای اوج گرفتن، دوباره از نو!، پرسه میزنم بدون ترس... .، بیزار، لبهای، اجباری است، بود... به یک سفر طولانی!، شده!، نباشد...، شادی... و اجبار... و اجبار... و اجبار...، اصلا، فرو ریزند بر روی تو؟، بر تمام غمها.، هرحال!، به، میشوم، عشق!، بس!، یخهارا، بشکن! و، صحنه!، هرجا، من مادرم؛ یک زن! من همسرم؛ یک همدم! من زن هستم؛ یک دختر هستم!، بلند بلند، زن باشی یا مرد...، همه!، عریان، برایم، اصلا!، گل و سبزه و چمنها!، آزادی پرواز... .، برگیسهای، سال.هاست، شده... .، رها کنند به حال خود... .، چه فرقی دیگر میماند برای ما؟، بهار...، من...» این اشکالات که در نتیجه باعث تاثیرات منفی در دلنوشته شده است.
سخن منتقد:
اوّل از همه خدمت شما دلنویس عزیز خسته نباشید عرض مینمایم و در وهله دوّم برایتان آرزوی آثار بیشتر را خواستار هستم.