جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {قهوه تلخ من} اثر •DLNZ کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط DLNZ با نام {قهوه تلخ من} اثر •DLNZ کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,175 بازدید, 26 پاسخ و 27 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {قهوه تلخ من} اثر •DLNZ کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع DLNZ
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLNZ
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,433
13,006
مدال‌ها
17
دل من آنگاه شکست که آدم‌های اطرافم دیگر همانند گذشته نبودند.
دل من زمانی شکست که بهترین افراد زندگی‌ام به دشمنانم تبدیل شدند.
دل من وقتی شکست که دیگر تنهایی را به هم‌نشینی با دیگران ترجیح دادم.
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,433
13,006
مدال‌ها
17
گاهی دلت می‌خواهد کسی باشد تا با لبخندی از جنس آرامش، بر چهره‌ات نور افشاند، اما تنهایی یغماگر این احساس است.
گاهی می‌خواهی کسی باشد تا بتوانی تمام قصه‌ی عمرت را برای او بازگو کنی، اما تنهایی ویران‌گر این امکان است.
گاهی می‌خواهی کسی باشد تا در غروب خوشی‌ها اشک‌های چشمانت را بزداید، اما تنهایی تباه‌گر این آرامش است.
تنهایی آن‌قدرها هم بد نیست، فقط کمی مغرور و خودخواه است. مغرور و عاشق. عاشق هر کسی شود، نمی‌گذارد جز او با کسی دیگر باشد!
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,433
13,006
مدال‌ها
17
نمی‌دانم چند سال دیگر با هم خواهیم بود یا نه.
نمی‌دانم خوش‌بخت خواهیم شد یا نه.
اما می‌دانم که قلبم همچنان تو را تمنا می‌کند.
دستانم رایحه‌ی تو را هنگام دلتنگی به همراه دارند.
می‌دانم هنوز هم موهایم را کوتاه نکرده‌ام چون تو آن‌ها را بلند دوست داری.
می‌دانم کتاب فروغ را هنوز هم می‌خوانم چون یادگاری از توست.
می‌دانم شب‌ها تا صبح به انتظار شب‌بخیر تو می‌نشینم.
می‌دانم هنوز دفتری که شعرهایم را در آن حک می‌کردم دارم چون تو عاشق شعرهایم بودی.
می‌دانم هنوز هم پنجشنبه عصر به همان کافه می‌روم و قهوه‌ی تلخ سفارش می‌دهم.
اما این را نمی‌دانم که در کنار تمام این‌ها، تو را نیز دارم یا نه...؟
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,433
13,006
مدال‌ها
17
خیلی وقت است که درون قهوه‌ام شکر نمی‌ریزم.
خیلی وقت است که قهوه‌ام شیرین نیست.
خیلی وقت است که قهوه‌ام حتی تلخ هم نیست. قهوه‌ام از باران اشک‌هایم شور می‌شود.
قهوه‌ی شور از اشک، حتی از قهوه‌ی تلخ قجری هم کشنده‌تر است.
یادت بماند که قلبم را تمام و کمال تقدیمت کردم. یادم می‌ماند که قلبت را از من دریغ کردی؛
یادت بماند چشمانم فقط تو را می‌دید، یادم می‌ماند که چشمانت همه را می‌دید جز من و عشقم را؛
یادت بماند که همیشه تو را تشویق به شیرینی زندگی کردم،
یادم می‌ماند که تلخی تنهایی زندگی‌ام را بی‌نهایت کردی.
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,433
13,006
مدال‌ها
17
اگر قهوه‌ی تلخ من با آمدنت شیرین می‌شد.
تمام شهر را به دنبالت می‌گشتم.
اما تو قهوه‌ی تلخم را تلخ‌تر می‌کنی تا شیرین‌تر. پس ترجیح می‌دهم در تلخی قهوه‌ی خود غرق شوم تا به شیرینی دروغین تو برسم.
وقتی در تنهایی‌هایم غرق می‌شوم، به تقدیرم لعنت می‌فرستم.
وقتی در خوشی‌هایم غرق می‌شوم، به تنهایی؛
فاصله‌ی این دو لعنت بسیار کم است، اما تفاوتشان را تقدیر رقم می‌زند.
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,433
13,006
مدال‌ها
17
عادت دارم تنهایی‌هایم را جار نزنم. اما بغض، هر کاری کنی، سرباز می‌کند.
بغضم می‌شکند و تنهایی‌هایم را به نمایش می‌گذارد. آن لحظه است که همه تنهایی‌هایم را به چشم می‌آورند.
تقاص اشتباهاتم را با شکستن قلبم پرداختم.
نه با رفتن تو؛
تقاص اشتباهاتم را با اشک‌های خونین ریختن پرداختم.
نه با ماندن جای خالی تو؛
تقاص اشتباهاتم را با تنهایی‌هایم پرداختم،
نه با نماندن تو... .
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,433
13,006
مدال‌ها
17
قطره‌های باران شاید به گل‌ها شادی ببخشند. اما برای من همیشه عطر و بوی تو را به ارمغان می‌آورند.
اگر به گذشته بازمی‌گشتم، از این ارمغان خوش‌حال می‌شدم. اما اکنون که تو نیستی، تنها یک دنیا دلتنگی برایم باقی می‌ماند.
یک دنیا دلتنگی که تنها در شب‌ها و در هق‌هق‌های یواشکی خلاصه می‌شود.
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,433
13,006
مدال‌ها
17
برای من، کنار تو یک فنجان قهوه مزه‌ی بهترین شیرینی را می‌دهد.
همان‌قدر لذیذ، همان‌قدر ناب.
اما اگر نباشی، قهوه‌ام طعم تلخ قهوه‌ی قجری را به همراه دارد.
همان‌قدر تلخ، همان‌قدر مرگبار... .
تقصیر من نبود که چشمانت دریای آرامش بود.
تقصیر من نبود که دستانت قلبم را تسکین می‌داد.
تقصیر من نبود که قلبت زیبا بود و عاشقش شدم.
هیچ‌کدام تقصیر من نبود.
اما رفتن تو تقصیر من بود.
آن‌قدر عاشقت بودم که فکر رفتنت را نمی‌کردم.
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,433
13,006
مدال‌ها
17
گفتم باران را دوست دارم.
پرسیدی چرا؟
باران یاد و عطر تو را به همراه دارد.
وقتی باران می‌بارد، صورتم خیس می‌شود و اشک‌های بی‌تابم را نمی‌بینی.
باران که ببارد، قلبم را پاک‌تر می‌کند تا بیشتر شایسته‌ی عشقت باشد.
به همین دلیل است که باران را دوست دارم... .
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,433
13,006
مدال‌ها
17
تنهایی‌هایم اگر زبان داشتند، از سردی قلبت شکایت می‌کردند.
اگر زبان داشتند، از چشمان سرد و بی‌روحت می‌نالیدند.
اگر زبان داشتند، از گریه‌های شبانه‌ام به خاطر تو سخن می‌گفتند.
و اگر توان بازگرداندن تو را داشتند.
خود
را برای تو قربانی می‌کردند.
نابودی مطلق یعنی نداشتن کسی که هنگام دلگیری تنها مرحمت بود.
نابودی مطلق یعنی نبودن کسی که هنگام دلدادگی دم از ماندن می‌زد.
نابودی مطلق یعنی قلبی که بعد از تو، تنها خون تلخ زخم‌هایش را به بدن پمپاژ می‌کند.
 
بالا پایین