جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {قهوه تلخ من} اثر •DLNZ کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط DLNZ با نام {قهوه تلخ من} اثر •DLNZ کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,052 بازدید, 26 پاسخ و 27 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {قهوه تلخ من} اثر •DLNZ کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع DLNZ
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLNZ
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,853
مدال‌ها
17
شاید تنها شانس زندگی‌ام این بود که اشتباهاتم مرا به تباهی نبردند.
پیش از آن‌که تباهم کنند، فهمیدمشان.
پیش از آن‌که ویرانم کنند، درکشان کردم.
پیش از آن‌که از این تنهاترم کنند، ویرانشان کردم.
تباهشان کردم.
اشتباهاتم آرزوی نابودی مرا به گور می‌برند.
اگر به عقب برگردم، بسیاری از آدم‌ها را از زندگی‌ام خط می‌زنم.
بسیاری را از تقدیرم بیرون می‌کنم.
وقتم را صرف بسیاری نخواهم کرد!
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,853
مدال‌ها
17
اشک چشمانم را فدای خیلی‌ها نمی‌کنم.
لبخندم را حرام خیلی‌ها نمی‌کنم.
حتی جوهر قلمم را هم حرام دلتنگی برای آن‌ها نمی‌کنم.
اما رؤیای بازگشت به گذشته تحقق نمی‌یابد.
ولی می‌توانم اشک‌هایم، وقتم، لبخندم و حتی جوهر قلمم را برای کسی نگه دارم که لیاقتش را داشته باشد.
برای کسی که سرنوشتم میزبان او و او مهمان ویژه‌اش باشد.
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,853
مدال‌ها
17
فکر می‌کردم با همه فرق داری، اما اشتباه می‌کردم.
تو با هیچ‌کَس فرقی نداشتی، حتی دیگران هم به سردی تو نبودند.
فکر می‌کردم مرا می‌فهمی، اما اشتباه می‌کردم، تو از همه با من غریبه‌تر بودی.
فکر می‌کردم لبخندهایت عطر زندگی دارد، اما لبخندهای تو بوی تعفن دسیسه می‌داد،
بوی کثیف نیرنگ و نامردی.
اما از این‌که هنوز هم به گناهانم ادامه نمی‌دهم خوش‌حالم، خوش‌حالم چون دیگر برایم مهم نیست.
با همه فرق داشته باشی یا نداشته باشی، مرا بفهمی یا نفهمی، لبخند ناب بزنی یا نزنی، هیچ‌کدام برایم مهم نیست، چون تو دیگر برایم مهم نیستی!
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,853
مدال‌ها
17
وقتی به زمانی که با تو بودم و فکر می‌کردم تنها نیستم، فکر می‌کنم، نابود می‌شوم.
آن زمان از همه تنهاتر بودم، اما خودم خبر نداشتم.
نمی‌دانستم که همراهی دروغینت از هزاران تنهایی بدتر است.
شاید بتوانم اشتباهاتم را فراموش کنم، شاید بتوانم با تنهایی کنار بیایم.
اما این‌که تو باعث تنهایی‌هایم شدی را هرگز نمی‌بخشم.
تو شاید در قلب من جایی نداشته باشی،
اما در دفتر تقدیرم، فصل نفرت، نام تو بالاتر از همه حک شد،
از همه برتر و بالاتر!
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,853
مدال‌ها
17
تلخی را زمانی احساس کردم که تنهایی‌هایم دیگر به کابوس بدل نشدند، آن زمان که اطرافیانم، نقابی بر چهره داشتند و خود واقعی‌شان را پنهان می‌کردند. تلخی را در آن لحظه حس کردم که گناهانم همچون طناب دارتنگ، بر گلویم سنگینی کردند، و زمانی که تنهایی را بر همراهی دیگران برتری دادم، ویرانم ساخت.
حال من خوب است، اما در میان خنده‌هایم اشک‌های پنهان گریه می‌کنند. حال من خوب است، ولی دیگر تمایلی به اعتماد ندارم؛ حال من خوب است، اما دیگر نمی‌توانم کسی را باور کنم؛ حال من خوب است، اما وقتی که باید گریه کنم، اشک‌هایم خشک می‌شوند.
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,853
مدال‌ها
17
عشق تو به اشتباهاتم نمی‌ارزید.
عشق تو لایق اشک‌های من نبود.
عشق تو به نابودی رویاهایم نمی‌ارزید‌.
عشق تو لایق گناهانم نبود.
عشق تو به عذاب اشتباهاتم نمی‌ارزید.
من آن‌قدر دلتنگی‌هایم زیاد شده است که دیگر از اشک و بغض هراسی ندارم، بلکه گاهی از دلتنگی، بغضی که تو برایم به ارمغان آوردی را در آغوش می‌کشم؛
با بغض‌هایم آرام می‌شوم و در سراب بودنت غرق می‌شوم.
در نبود تو احساس می‌کنم حتی اشک‌هایم عطر تو را دارند؛
دیگر برایم مهم نیست باشی یا نباشی. من از دلتنگی به اشک و بغض پناه می‌برم و این را مطمئنم که بغض، آغوشش از تو برایم ماندگارتر است... .
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,853
مدال‌ها
17
تنهایی‌هایم را پر می‌کند.
نامه‌های نفرستاده برای تو که بارها خوانده‌ام.
تنهایی‌هایم را پر می‌کند
عکس‌هایی پر از لبخند توست اما صاحب آن‌ها من نیستم.
تنهایی‌هایم را پر می‌کند
ترانه‌هایی که نخوانده برایت می‌نوازم و گوشی شنوای آن‌ها نیست.
تنهایی‌هایم را پر می‌کند
عاشقانه‌هایی که هرگز به مقصد نرساندم.
تنهایی‌هایم اگر با این‌ها پر نشود، مرا غرق خواهند کرد... .
 
بالا پایین