جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار قیصر امین پور

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط محسا با نام قیصر امین پور ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 3,217 بازدید, 162 پاسخ و 8 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع قیصر امین پور
نویسنده موضوع محسا
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید

مگر مساحت رنج مرا حساب کنید

محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید

خطوط منحنی خنده را خراب کنید

طنین نام مرا موریانه خواهد خورد

مرا به نام دگر غیر از این خطاب کنید

دگر به منطق منسوخ مرگ می خندم

مگر به شیوه ی دیگر مرا مجاب کنید

در انجماد سکون ، پیش از آنکه سنگ شوم

مرا به هرم نفسهای عشق آب کنید

مگر سماجت پولادی سکوت مرا

درون کوره ی فریاد خود مذاب کنید

بلاغت غم من انتشار خواهد یافت

اگر که متن سکوت مرا کتاب کنید
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
گاهی گمان نمیکنی ولی خوب میشود
گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود

گاهی بساط عیش خودش جور میشود
گاهی دگر تهیه بدستور میشود

گه جور میشود خود آن بی مقدمه
گه با دو صد مقدمه ناجور میشود

گاهی هزار دوره دعا بی‌اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو می‌شود

گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست
گاهی تمام شهر گدای تو می‌شود

گاهی برای خنده دلم تنگ می‌شود
گاهی دلم تراشه‌ای از سنگ می‌شود

گاهی تمام آبی این آسمان ما
یک‌باره تیره گشته و بی‌رنگ می‌شود

گاهی نفس به تیزی شمشیر می‌شود
از هرچه زندگی‌ست دلت سیر می‌شود

گویی به خواب بود جوانی‌مان گذشت
گاهی چه زود فرصت‌مان دیر می‌شود

کاری ندارم کجایی چه می‌کنی
بی عشق سر مکن که دلت پیر می‌شود.
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
گاهی گمان نمیکنی ولی خوب میشود
گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود

گاهی بساط عیش خودش جور میشود
گاهی دگر تهیه بدستور میشود

گه جور میشود خود آن بی مقدمه
گه با دو صد مقدمه ناجور میشود

گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود

گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست
گاهی تمام شهر گدای تو میشود

گاهی برای خنده دلم تنگ میشود
گاهی دلم تراشه ای از سنگ میشود

گاهی تمام آبی این آسمان ما
یکباره تیره گشته و بی رنگ میشود

گاهی نفس به تیزی شمشیر میشود
از هرچه زندگیست دلت سیر میشود

گویی به خواب بود جوانی مان گذشت
گاهی چه زود فرصتمان دیر میشود

کاری ندارم کجایی چه میکنی
بی عشق سر مکن که دلت پیر میشود.
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
پیش بیا! پیش بیا! پیشتر!
تا که بگویم غم دل بیشتر

دوست ترت دارم از هر چه دوست
ای تو به من از خود من خویشتر

دوست تر از آنکه بگویم چقدر
بیشتر از بیشتر از بیشتر

داغ تو را از همه داراترم
درد تو را از همه درویشتر

هیچ نریزد به جز از نام تو
بر رگِ من گر بزنی نیشتر

فوت و فن عشق به شعرم ببخش
تا نشود قافیه اندیشتر
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
ای برتر از خیال محالی که داشتم
بالاتر از توهم بالی که داشتم

طوفان رسید و برگ و برم را به باد داد
پیش از رسیدنِ دل کالی که داشتم

این کوره رودهای گل‌آلود از کجاست؟
کو چشمه‌ی عمیق و زلالی که داشتم؟

حال غزال بود و مجال غزل مرا
آن حال کو؟ کجاست مجالی که داشتم؟

کی می‌شود به‌روی تو روشن چراغ چشم؟
روشن نشد جواب سوالی که داشتم

باری مگر ز شوق نگاه تو بردمد
آن آفتاب رو به زوالی که داشتم
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
با تيشه ی خيال تراشيده ام تو را
در هر بتی كه ساخته ام ديده ام تو را

از آسمان بــه دامنم افتاده آفتاب؟
يا چون گل از بهشت خدا چيده ام تو را

هر گل به رنگ و بوی خودش می دمد به باغ
من از تمام گلها بوييده ام تو را

رويای آشنای شب و روز عمر من!
در خواب های كودكی ام ديده ام تو را

از هر نظر تو عين پسند دل منی
هم ديده، هم نديده، پسنديده ام تو را

زيباپرستیِ دل من بی دليل نيست
زيرا به اين دليل پرستيده ام تو را

با آنكه جـز سكوت جوابم نمی دهی
در هر سؤال از همه پرسيده ام تو را

از شعر و استعاره و تشبيه برتری
با هيچكس بجز تو نسنجيده ام تو را...
 
بالا پایین