مطالب طنز مامان حدیث

[حسام]

یه بار تا ۳ظهر خوابیده بودم بابام اومد گفت بلندشو دیگه خرس گنده عصر شد، از جام پاشدم بش گفتم؛
اگر بی هدف از خواب بیدار شدید بهتر است بخوابید... استیو جابز. 😎



با دستاش یقمو گرفت از پنجره اتاقم منو انداخت پایین گفت؛

آدم های بی ارزش را نابود کنید.... هیتلر. :)
😂

 

[حسام]

‏تلفن جواب ندادن من فقط به‌خاطر دو مورده :








۱. نمی‌شناسم کیه
۲. می‌شناسم کیه .
😂😂😂😂😂
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

 

[حسام]

کلا پنج چیز برنمی‌گرده:

عمر

جوونی

فندکی که میدی به رفیقت

فامیلی که از شهرستان میاد

و کارمندی که رفته نهار و نماز 😬😜😜

 

[حسام]

خدا میدونه چقدر پشت اکانت مهساها و مریم ها







اصغر ها نشستن☹️🤣

@mhp
😂

 

[حسام]

سر کلاس با بچه ها شلوغ می کردیم
استاد یهویی اومد گفت
اینجا طویللللللسسسس؟
.


از ته کلاس داد زدم نه استاد اشتباه اومدی
هیچی دیگه الان پارک لاله دارم بادکنک میفروشم😕
بادکنک
بادکننننننننکیه
😂😂😂😂

 

[حسام]

‏الانُ نبینین بچه ها رو درحد مدلا خوشگل و خوشتیپ میکنن ،

زمان ما همه بچه ها رو کچل میکردن مدرسه ها شبیه معبد شائولین میشد .


‌😂😂

 

[حسام]

دو نفرو سخت میشه پیدا کرد





☝️ کسی که درکت کنه





✌ کسی که بدونه کجای کمرت میخاره!👌😁

 

[حسام]

ﻣﻦ ﺗﻮ ﺑﭽﮕﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﺯ ﮔﻢ ﺷﺪﻥ ﺑﺘﺮﺳﻢ ﺍﺯﭘﯿﺪﺍﺷﺪﻥ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪم 😐



ﭼﻮﻥ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﯿﺪﺍﻡ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ' ﻃﻮﺭﯼ ﻣﯿﺰﺩﻧﻢ ﮐﻪ صدا...

ﺁﻗﺎ ﻭﻟﺶ ﮐﻦ ﺑﻐﺾ ﺭﺍﻩ ﮔﻠﻮﻣﻮ ﺑﺴﺖ...!!! 😭😂🤪

 

[حسام]

بچه های الان تنبیه و کتک

چه میدونن چیه من بچه که بودم

یه مگس‌کش سفید داشتیم

وقتی مامانم ورش میداشت

اول من در میرفتم بعد مگسا😐


😂😎

 

[حسام]

تیپیکال زندگی من طوری شده که



باید چند سالی تلاش کنم‌ که تازه بتونم از صفر شروع کنم😑🤣