جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب ماه بلند آسمان

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته معرفی کتب نشر توسط شاهدخت با نام ماه بلند آسمان ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 111 بازدید, 0 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته معرفی کتب نشر
نام موضوع ماه بلند آسمان
نویسنده موضوع شاهدخت
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط شاهدخت
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
^ناظر کیفی کتاب^
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,720
40,337
مدال‌ها
25
ماه بلند آسمان

کد کتاب :36238
مترجم :فاطمه طاهری
شابک :978-6004627375
قطع :رقعی
تعداد صفحه :270
سال انتشار شمسی :1403
سال انتشار میلادی :2019
نوع جلد :شومیز
سری چاپ :7


معرفی کتاب ماه بلند آسمان اثر کارین پارسونز
کتاب «ماه بلند آسمان» رمانی نوشته «کارین پارسونز» است که اولین بار در سال 2019 به چاپ رسید. در سال 1943، مادر دختری یازده ساله به نام «الا هنکرسن» به کلانشهر پر زرق و برق «بوستون» می رود تا خواننده موسیقی جاز بشود—کیلومترها دور از شهر کوچک «الا» در «کارولینای جنوبی»، جایی که او به همراه پدربزرگ و مادربزرگش زندگی می کند. «الا» نمی داند پدرش کیست. وقتی مادر «الا» نامه ای می فرستد و از او دعوت می کند برای کریسمس به «بوستون» برود، «الا» تصمیم می گیرد به مادرش نشان دهد که چقدر بزرگ شده است. مادرش تمام روز کار می کند و شب ها در کلاب های موسیقی جاز، می خواند. «الا» در آپارتمان کوچک مادرش می ماند و تلاش می کند قبل از تمام شدن این سفر، در انجام کارهای مختلف به او کمک کند.


قسمت هایی از کتاب ماه بلند آسمان (لذت متن)
توی تلگرافش گفته بود بیا «بوستون» و پیشم بمون. پیشم بمون. نگفته بود بیا دیدنم. گفته بود بیا پیشم بمون. البته خوب می دانستم رفتن و ماندنم، آزمایشی و موقت است. مامان همیشه می گفت با این همه کاری که سرش ریخته، فرصت نمی کند مراقب من هم باشد. باید هر طور شده بهش ثابت می کردم دیگر بزرگ شده ام و از پس کارهایم برمی آیم و می توانم از خودم مراقبت کنم.
و بالاخره، آن روز رسیده بود؛ امروز همان روز بود. وقتش رسیده بود به مامان ثابت کنم که می توانم غذا بپزم و خانه را تمیز کنم و حتی زندگی را برایش راحت تر کنم. دیگر بزرگ شده بودم و جلوی دست و پایش را نمی گرفتم.
«بوستون» هیچ شباهتی به «کارولینای جنوبی» نداشت. رنگین پوست ها در «بوستون» می توانستند هر جایی دلشان می خواست، بروند. مجبور نبودی فقط موقع کلیسا رفتن شیک و پیک کنی و لباس های خوشگل بپوشی؛ زرق و برق و تجمل جزئی از زندگی در آنجا بود. آدم های مختلف از همه جای دنیا در آن شهر زندگی می کردند؛ ایتالیایی ها، چینی ها، فرانسوی ها. غذاهایشان را هم با خودشان آورده بودند. در «بوستون» می توانستیم غذای چینی بخوریم.
 
بالا پایین