جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

غیرپارسی ماکسیم گورکی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات غیر پارسی توسط fatemeh bano با نام ماکسیم گورکی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 517 بازدید, 11 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات غیر پارسی
نام موضوع ماکسیم گورکی
نویسنده موضوع fatemeh bano
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط fatemeh bano
موضوع نویسنده

fatemeh bano

سطح
5
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Nov
607
1,456
مدال‌ها
6
برشی از مادر (ترجمه محمد قاضی)

شما شوهر دارید؟

شوهر من مرده؛ من فقط یک پسر دارم...

پسرتان کجا ست؟ با خود شما زندگی می کند؟

او الان در زندان است.

و حس کرد که در درون قلبش غروری آرام با غم و اندوهی که معمولاً همیشه این کلمات بر می انگیزند مخلوط می شد. باز ادامه داد:

این بار دوم است که حبسش می کنند، و همه ی اینها برای این که او حقیقت خدا را درک کرده و بذر آن را آشکارا در دل های مردم کاشته است...

او جوان است و پسر زیبا روی و باهوشی است. این روزنامه هم در نتیجه ی فکر او به وجود آمده است. و هم او بود که میخائیل رپیین را به راه حقیقت انداخت، هرچند سن میخائیل دو برابر سن پسر من است. حال می خواهند پسرم را به همین جرم محاکمه کنند... و حتماٌ محکومش هم خواهند کرد... به سیبری هم تبعید خواهد شد و از آنجا خواهد گریخت و برخواهد گشت تا باز دست به کار بشود...
 
موضوع نویسنده

fatemeh bano

سطح
5
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Nov
607
1,456
مدال‌ها
6
او جوان است و پسر زیبا روی و باهوشی است. این روزنامه هم در نتیجه ی فکر او به وجود آمده است. و هم او بود که میخائیل رپیین را به راه حقیقت انداخت، هرچند سن میخائیل دو برابر سن پسر من است. حال می خواهند پسرم را به همین جرم محاکمه کنند... و حتماٌ محکومش هم خواهند کرد... به سیبری هم تبعید خواهد شد و از آنجا خواهد گریخت و برخواهد گشت تا باز دست به کار بشود...

حرف می زد و احساس غروری که به او دست داده بود هر دم اوج می گرفت. گلویش را می فشرد و کلمات خاصی را ایجاد می کرد که مادر به کمک آن ها بتواند سیمای یک قهرمان را ترسیم کند. شدیداً احساس می کرد که لازم است تابلویی از خرد و از نور در برابر صحنه ی تاریکی که خود در آن روز شاهد بوده و با وحشت سفیهانه و شقاوت بی شرمانه خود خوردش کرده رسم کند. به پیروی کورکورانه از این سرشت بی آلایش خود همه ی چیزهای روشن و نابی را که تا به آن دم دیده بود به صورت شعله ای یگانه گرد آورد که با درخشش بی غش خود کورش می کرد. بازگفت:

از این گونه آدم ها بسیار به دنیا آمده اند و باز خواهند آمد و همه تا دم مرگ برای آزادی و به خاطر حقیقت مبارزه خواهند کرد...

بارها کردن زمام احتیاط، و در عین حال بی آن که از کسی نام ببرد، آن چه را که درباره ی کارهای پنهانی زیرزمینی به منظور آزاد ساختن توده های زحمت کش از زنجیر استثمار آزمندان انجام می گیرد شرح داد. ضمن ترسیم چهره هایی که خود قلباً دوست شان می داشت تمام نیرو و عشقی را ک بسیار دیر و به انگیزه اضطرابات و تصادمات زندگی در او بیدار شده بودند در سخنانش به کار می گرفت، و خودش نیز از این مردانی که حافظه اش به او نشان می داد و احساساتش ایشان را نورانی و زیبا می نمود با شور و نشاطی گرم به وجد و هیجان می آمد.
 
بالا پایین