جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

چالش متن قشنگی که از یک کتاب خوندی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته گفتگو متفرقه کتاب توسط اولدوز با نام متن قشنگی که از یک کتاب خوندی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 359 بازدید, 3 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته گفتگو متفرقه کتاب
نام موضوع متن قشنگی که از یک کتاب خوندی
نویسنده موضوع اولدوز
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Sanai_paiiz
موضوع نویسنده

اولدوز

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Nov
7,201
9,226
مدال‌ها
7
متن قشنگی که از یک کتاب خوندی
 

ن. عادل

سطح
1
 
م.نگار
فعال انجمن
Sep
177
1,395
مدال‌ها
4
و آن مردان پیوسته به یاد خانه بودند. افراد گردان کم کم از سرزمینی که اشغال کرده بودند بیزار شدند و با مردم درشتی کردند. مردم نیز با آنان درشتی کردند. رفته رفته اندک هراسی در دل فاتحان رخنه کرد، ترس از اینکه جنگ هرگز تمام نشود و آنان هیچ گاه به خانه برنگردند و دیگر روی آسایش را نبینند، ترس از اینکه روزی از پا دربیایند و همچون خرگوشی در کوهستان شکار شوند، زیرا نفرت مردمی که سرزمینشان اشغال شده بود هیچ گاه فرو نمی نشست.

ماه پنهان است/ جان اشتاین بک
 

ن. عادل

سطح
1
 
م.نگار
فعال انجمن
Sep
177
1,395
مدال‌ها
4
این مرد که گه گاه دوست داشت توی خانه یا آن بالا توی مغازه فرمان براند و دستور دهد، وقتی به اعماق زیرزمینش می آمد و تنها می شد، صدایش در نمی آمد. صدایش کوتاه تر از نجوا و بلندتر از خیال بود.
زندگی از سوی او، انگار با یک ویولن درحال نواخته شدن بود.

مجبورش می کنیم اخبار تلویزیون رو نگاه کنه تا روحیه اش خراب بشه!
شما فقط یکبار می میرید، پس کاری کنید که اون لحظه فراموش نشدنی باشه
تو قسمت تیراندازی، مشتری ها پول می دند، ولی نه واسه اینکه شلیک کنند بلکه به این خاطر که به شون شلیک بشه.

مغازه ی خودکشی/ ژان تولی
 

Sanai_paiiz

سطح
5
 
سرپرست کتاب
پرسنل مدیریت
سرپرست کتاب
بازرس انجمن
ویراستار انجمن
ناظر کتاب
ناظر تایید
مولف تیم روزنامه
فعال انجمن
Jul
1,666
10,973
مدال‌ها
9
شازده کوچولو: آدما کی میفهمن یکیو دوس دارن؟
روباه: وقتی که از دستش میدن.....
 
بالا پایین