جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار محمدجعفرخان

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط ;FOROUGH با نام محمدجعفرخان ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 239 بازدید, 5 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع محمدجعفرخان
نویسنده موضوع ;FOROUGH
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ;FOROUGH
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,870
15,780
مدال‌ها
6
(جوانان کربلا)

خون شو دلا ز داغ جوانان کربلا
غربت گزیدگان بیابان کربلا

در حیرتم که با چه زبانى کنم بیان
حال سهى قدان گلستان کربلا

خورشید سر برهنه شد از خاوران پدید
تا دید سر برهنه اسیران کربلا

تاج تقرّب از سر خود برگرفت زار
روح الامین شنید چو افغان

آه از دمى که رفت سرِ نعشِ اکبرش
لیلاى غم‌پژوهِ پریشان کربلا

شد ناله و فغان ز دل انس و جان بلند
اصغر چو آب خورد ز پیکان کربلا

چون برکشید ناله‌ی هل ناصر از جگر
گلگون قباى عرصه‌ی میدان کربلا

جنّ و ملک وحوش و طیور آمدند جمع
لبیّک گو ، به خسروِ خوبان کربلا

(شیدا) به این مراثى جانسوز روز حشر
مى‌کن شفیع خویش تو سلطان کربلا

محمدجعفرخان گراشی (شیدا)
 
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,870
15,780
مدال‌ها
6
(مُحرّم است)

باز این چه شیون‌‌است که در دور عالم است؟
هر محفلى که مى‌روى اسباب ماتم است

باز این چه شورش است؟ که ارکان ماسوا
روز و شبان به ناله و فریاد همدم است

غوغا و شور و ولوله بر عرش اکبر است
فریاد و آه و غلغله بر هفت طارم است

عالم چرا ز غلغله چون روز محشر است؟
خاک غم از چه بر سر اولاد آدم است؟

نوحه‌کنان به کوچه دوان مرد و زن به هم
گیسوىِ‌شان تمام پریشان و درهم است

گویا شده است موسم جانبازى حسین
روزى که وعده کرد به حق‌گویى این دم است

گویا که روز عمر على اکبر است ختم
کاندر دهان اکبر ناشاد خاتم است

گویا که روز بی‌کسى شاه عالم است
گویا که روز تشنگى فخر زمزم است

گویا که عیش قاسم ناشاد شد عزا
کاسباب درد و غم به همه‌جا فراهم است

گویا هلال نو بدمیده است در جهان
کز دل فغان برآمده کاین مه محرم است

(شیدا) بنال در غم اولاد مصطفى(ص)
کاین ناله‌ها ، نعیم بهشتش مُسلّم است

محمدجعفرخان گراشی (شیدا)
 
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,870
15,780
مدال‌ها
6
مرثیه عاشورایى (به شیوه‌ی قاآنى)

گرید که؟ شیعه، بهر که؟ مظلوم کربلا
نور خدا شفیع امم، شاه اولیا

جدّش که بُد؟ رسول خدا، مام؟ فاطمه
نامش بگو که بود؟ حسین خامس عبا

مقصود حق، شهید عدو، سومین امام
بابش که بُد؟ على ولى ، شاه لافتى

چون شد بگو؟ شهید بشد او، چه رو؟ ز کین
بر حکم که؟ یزید مر آن نطفه زنا

آوخ کجا شهید بشد؟ دشت ماریه
پنهان شهید گشت؟ نه واللّه برملا

همراه داشت او سپه و جیش و لشکرى؟
آرى! که بود؟ قاسم و اصحاب و اقربا

دیگر برادر و پسرى داشتى؟ بلى
عباس و عون و اکبر و عثمان باوفا

همراه او بُدند به دشت بلا؟ نعم
بر جانِ‌شان بگو که کسى رحم کرد؟ لا

پس چون شدند؟ راست بگو خاک بر سرم:
گشتند جمله کشته به شمشیر اشقیا

چون کشته شد؟ چه وقت؟ که او کشت؟ وقت ظهر
ببرید شمر رأس همایونش از قفا

دیگر پسر نداشت؟ چرا داشتى، دو تن
اصغر که خورد آب ز سر چشمه فنا

دیگر که بود؟ سید سجاد، آن‌که بود
غمدیده و علیل و به هر رنج مبتلا

بر جاى تعزیت غُلِ جامع به گردنش
بنهاد شمر آن سگ برگشته از خدا

ک.س سر سلامتیش به سوگ پدر بگفت؟
آرى! که گفت؟ خولىِ بی دین بی حیا

دیگر که؟ ابن سعد که بُد بر سپه امیر
بعد از عمر که؟ شمر ستمکار پرجفا

گفتند سر سلامتى؟ آرى، چسان؟ بگو:
آتش زدند خیمه ی سلطان نینوا

در کربلا بماند؟ نه واللّه ابن سعد
بر سوى شام برد اسیرانه از جفا

دیگر کسى اسیر نشد غیر او؟ چرا
هشتاد و چار زن همه با نوحه و بُکا

دیگر که بود همرهش؟ اطفال خردسال
دیگر که بود؟ زینب و کلثوم بینوا

بردندشان به کوفه اسیرانه و غریب
نزدِ که؟ نزد زاده‌ی مرجانه ی دغا

(شیدا) تو خون ببار ز چشمان و دم مزن
کآنش فتاد بر همه ارکان ماسَوا

محمدجعفرخان گراشی (شیدا)
 
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,870
15,780
مدال‌ها
6
(شاه لافتی)

امروز بزم ما ز ولا همچو گلشن است
عیش و طرب بپای، علی‌رغم دشمن است

از نکهت دهان تو ای یار کلبه‌ام
انبار عطر و بوی روان‌بخش مخزن است

مژگان چو تیر و رخ سپر و ابرویت کمان
وآن گیسوان پر گرهت همچو جوشن است

بوی دهان تو چو شنیدم ز فرط وجد
گفتم نسیم دوست، و یا بوی لادن است

امشب اگرچه تیره بوَد چشم ما ، ولیک
از طلعت جمال تو چون روز روشن است

دیدم چو چشم جادوی تو دل ز راه رفت
گفتم که چشم تو به جهان دزد رهزن است

هر ک.س که حضرتت نشناسد به واجبی
هرگز نگوید او که مرا روح در تن است

هر کو به او رقیب بُد افعال زشت‌خوی
کاین خون ناگزیر تمامت به گردن است

این منصب ولایت و این شأن لافتی
مخصوص بر امیر جهان، مقصد من است

شاه دو ، شیر خدا ، واجب الوجود
زوج بتول ، نفس نبی ، نور ذوالمن است

واجب نه ، لیک برتر از امکان بوَد بلی
زیرا خدا وجوب وجودش معین است

مردم حسد برند که روز جزا از او
(شیدا)ی او بهشت برینش نشیمن است

محمدجعفرخان گراشی (شیدا)
 
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,870
15,780
مدال‌ها
6
(عشق او)

چه کنم گر نکنم من به فدایت جان را
کافرم گر ندهم در ره تو ایمان را

بعد از این روی من و خاک ره پیر مغان
همه تن گوش شوم تا چه رسد فرمان را

ذره یا کمتر ، از خاک در دولت دوست
گر دو عالم بدهندم ، نفروشم آن را

کیمیایی‌ست عجب خاک درش بر عشاق
که کند همچو زر پاک ، دل ایشان را

حالیا چاکری پیر مغان باید کرد
تا شوی مستحق نعمت جاویدان را

عشق او هست کلید در جنات نعیم
حور و غلمان و جنان کوثر و هم رضوان را

دل رهاند ز غم و انده و سرگردانی
عشق او در دو جهان عاشق بی‌سامان را

حالیا خاک ره پیر مغان شو (شیدا)
تا شود بنده‌ی کمتر خَدَمَت سلطان را

محمدجعفرخان گراشی (شیدا)
 
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,870
15,780
مدال‌ها
6
(ابروکمانی)

جهانی گشته‌ام جان جهانی کرده‌ام پیدا
خمارین‌نرگسی شکّر دهانی کرده‎‌ام پیدا

بتی لب‌قند و سیمین‌ساعد و نسرین‌ بناگوشی
بلورین‌ساق و قامت‌خیزرانی کرده‌ام پیدا

دلی دادم ز دست و دلربایی برگزیده‌ستم
بتی شنگول و چین‌چین ‌گیسوانی کرده‌ام پیدا

سمن ‌آغوش دلداری که از چاه زنخدانش
چو خضر ، آب حیات جاودانی کرده‌ام پیدا

دهانش مختصر چون نقطه و من از دو گیسویش
چه خوب امشب مطوّل داستانی کرده‌ام پیدا

مرا از سی*ن*ه باید ساخت آماج خدنگ وی
که ماهی مه‌شکن ابروکمانی کرده‌ام پیدا

خدنگ غمزه را زیبد که آماجش بوَد سی*ن*ه
چو ترکی تیرمژگان ـ ترکمانی کرده‌ام پیدا

اگرچه پیرم ای زاهد ، نگر بر من که در پیری
چه دلکش ترکمان نورس جوانی کرده‌ام پیدا

نشین (شیدا) و صحبت گیر با چنگ و نی و بربط
که شوخی دلکش و مژگان‌‌سنانی کرده‌ام پیدا

محمدجعفرخان گراشی (شیدا)
 
بالا پایین