هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایلهایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کردهاند حذف کنند.
بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود.
https://t.me/iromanbook
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly. You should upgrade or use an alternative browser.
قدم هایت رفیقی زیر باران
برای شهر تنهایی من بود
شبی که چشم من در چشمت افتاد
شب مهتابی عاشق شدن بود
تمام خاطراتت مانده بامن
شبیه بغض فریادی که در مشت
شبیه زخم جان کاهی که بر دل
همین دلبسته بودن ها مرا کشت
چه دیر آمدی بر حال زار من
غربت کشیده ام خاک دیار من
در خواب دیدمت ماندی کنار من
شاخه گلی شدی روی مزار من
بیا ای عاشق افسانه پرداز
بیا ای حسرت خانه برانداز
اگر صد سال نوری بگذرد باز
درون سی*ن*ه ام میماند این راز
شبیه قاب عکسی زیر آوار
در آغوشت کشیدم آخرین بار
اگر یادم نکردی در شبانگاه
به اذن عاشقی حرمت نگه دار
چه دیر آمدی بر حال زار من
غربت کشیده ام خاک دیار من
در خواب دیدمت ماندی کنار من
شاخه گلی شدی روی مزار من