جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار محمود درویش

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط .Roxana. با نام محمود درویش ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 643 بازدید, 33 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع محمود درویش
نویسنده موضوع .Roxana.
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

.Roxana.

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
508
148
مدال‌ها
2
خزان تازه‌ی زن آتش
باش همان گونه که اساطیر و شهواتت آفریدند
پیاده‌رویی باش برای آنچه از گل سرخ‌ام می‌افتد
بادهایی برای دریانوردانی باش که نمی‌خواهند به دریا بروند
بس تو را هنگام هبوط خزان می‌خواهم
بس آرزو دارم که گریزان باشم بر پایی از پرنیان مدایح
زنان قلب‌ام باش
نام‌های چشمم
دریچه‌ی باغ
مادری برای نومیدی‌ام از زمین
فرشتگان‌ام باش
گناه دو ساق پیرامونم
تو را قبل از حک شدن خون‌ام با تندبادها و زنبور دوست مى‌دارم
همان گونه که بودی باش
باش به گونه‌ای که نیستی
با سایه‌ات جن غزل‌ها را لمس کن، تا سخن بر عسل شهوات بیدار شود
دوستت دارم. دوستت ندارم
نمی‌توانم به سرزمین‌ام بازگردم
نمی‌خواهم به تن‌ام بازگردم
بعد از این خزان ، نمی‌خواهم نزد کسی باز گردم
 
موضوع نویسنده

.Roxana.

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
508
148
مدال‌ها
2
صلح آه دو عاشق است که تن می‌شویند
با نور ماه
صلح پوزش طرف نیرومند است از آن‌که
ضعیف‌تر است در سلاح و نیرومندتر است در افق.
صلح اعتراف آشکار به حقیقت است:
با خیل کشتگان چه کردید؟
شاعر در شعرهای دیگر، از دوستی می‌گوید و عشق:
«یا او، یا من!»
جنگ چنین می‌شود آغاز.
اما با دیداری نامنتظر، به سر می‌رسد:
«من و او!»
و نیز از قدرت و معجزه عشق می‌گوید:
بیست سطر درباره عشق سرودم
و به خیالم رسید که این دیوار محاصره
بیست متر عقب نشسته است.
 
موضوع نویسنده

.Roxana.

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
508
148
مدال‌ها
2
عشق به من می آموزد که عشق نورزم
و پنجره را بر حاشیۀ جاده باز کنم
بانو!
آیا می توانی از آوای پونه به در آیی؟
و مرا دو تکه کنی؛
تو و باقیماندۀ ترانه ها؟
و عشق همان عشق است،
در هر عشقی میبینیم
که عشق، مرگ مرگ پیشین است
و نسیمی را میبینم
که باز میبینم
که باز می آید برای راندن اسب ها به سوی مادران شان؛
آیا نمی توانی از پژواک خونم به در آیی؟
تا این هوس را بخوابانم
و زنبور را از برگِ این گل مُسری بیرون کشم.
و عشق همان عشق است،
از من می پرسد؛چونه شراب به مادرش برگشت و سوخت؟
و چه شیرین است عشق
وقتی که عذاب می دهد،
وقتی که نرگس ترانه ها را به باد می دهد
عشق
به من می آموزد
که عشق نورزم
و مرا در رهگذر برگ ها
رها می کند.
 
موضوع نویسنده

.Roxana.

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
508
148
مدال‌ها
2
نمی‌خواهم این شعر
هرگز پایانی داشته باشد
نمی‌خواهم هدفی شفاف داشته باشد
نمی‌خواهم نقشۀ تبعیدم باشد
نمی‌خواهم سرزمین‌ام باشد
نمی‌خواهم این شعر پایانی خوش داشته باشد
یا چیزی در پی‌اش باشد
می‌خواهم آن‌گونه باشد که خودش می‌خواهد:
شعرِ آنان که بر من‌اند
شعرِ دیگران
شعرِ غاصبان؛
می‌خواهم که دعای برادرم و دشمن‌ام باشد
و تنها مخاطب‌اش
منِ غایب باشم
و تنها راوی‌اش
 
موضوع نویسنده

.Roxana.

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
508
148
مدال‌ها
2
تو بانوی غم های عمیقی
شعرهای غمگین
کلمات جانگداز
با چشمانت می توان عزاداری کرد
باگیسوانت ، لباس سیاهی برای همیشه پوشید
با دستانت ، جام زهر نوشید
تو بانوی تاریخ منی
یک تاریخ تلخ
یک تاریخ سیاه
 
موضوع نویسنده

.Roxana.

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
508
148
مدال‌ها
2
آیا نبودن تو را می کشد؟
مرا حضور سرد و بی جانی که
شبیه نبودن است می کشد
 
موضوع نویسنده

.Roxana.

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
508
148
مدال‌ها
2
هرگاه قصد رفتن کردید
بروید و هرگز برنگردید
به رفتن وفادار باشید
تا ما هم به فراموش کردنتان وفادار باشیم
 
موضوع نویسنده

.Roxana.

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
508
148
مدال‌ها
2
اگر باران نیستی، محبوب من
درخت باش
سرشار از باروری
درخت باش
و اگر درخت نیستی، محبوب من
سنگ باش
سرشار از رطوبت
سنگ باش
و اگر سنگ نیستی، محبوب من
ماه باش
در رؤیای عروست
ماه باش
(چنین می‌گفت زنی در تشییع جنازه فرزندش)
 
موضوع نویسنده

.Roxana.

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
508
148
مدال‌ها
2
نه وطن
نه تبعید،
کلمه
این شور سپید است برای گفتن از شکوفهٔ بادام.
نه برف است
نه کتان
پس این که نام‌ها و چیزها را بالایی می‌بخشد چیست؟
آن هنگام که نویسنده‌ای از شکوفهٔ بادام می‌گوید
تا تپه‌ها را در دام مه اندازد
و مردمش می‌گویند:
همین است،
این کلمات سرود ملی ماست.
 
موضوع نویسنده

.Roxana.

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
508
148
مدال‌ها
2
تاریخ را به شعر ننویس
زیرا سلاح
همان تاریخ نگار است
و تاریخ نگار
دچار تب لرزه نمیشود
وقتی قربانیانش را میخواند
و به روایت گیتار گوش فرا نمیدهد
تاریخ
روزنوشته های اسلحه
بر پیکرهای ماست
و تاریخ را عاطفه ای نیست
 
بالا پایین