جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار مریم حیدرزاده

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط آیناز با نام مریم حیدرزاده ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 950 بازدید, 35 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع مریم حیدرزاده
نویسنده موضوع آیناز
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Ayumi
موضوع نویسنده

آیناز

سطح
2
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,439
31,958
مدال‌ها
3
موجا همه راهی دریا شدن

کابوسای شبونه رویا شدن

درای بسته همشون وا شدن

اما هنوز من اینجا و تو اونجا
 
موضوع نویسنده

آیناز

سطح
2
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,439
31,958
مدال‌ها
3
ستاره‌های کم سو پر نور شدن

هرچی بد و بدی همه دور شدن

سنگا و شیشه‌ها باهم جور شدن

اما هنوز من اینجا و تو اونجا
 
موضوع نویسنده

آیناز

سطح
2
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,439
31,958
مدال‌ها
3
هرچی سیاهی بود همه سفید شد

چشمای بسته خونه امید شد

دوری شبونه رفت و ناپدید شد

اما هنوز من اینجا و تو اونجا
 
موضوع نویسنده

آیناز

سطح
2
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,439
31,958
مدال‌ها
3
سر بذارم رو شهر امن شونه‌ات

من از خدامه بمونی کنارم

من که بجز تو کسی رو ندارم

من از خدامه که نباشه دوری

فقط دلم می‌خواد بگی چه جوری
 
موضوع نویسنده

آیناز

سطح
2
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,439
31,958
مدال‌ها
3
به عشق این که بعد اون همه درد

خدا یه بار نگاهی هم به ما کرد
 
موضوع نویسنده

آیناز

سطح
2
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,439
31,958
مدال‌ها
3
این زندگی غمزده غیر از قفسی نیست

تنها نفسی هست ولی هم نفسی نیست

این قدر نپرسید کجا رفت و کی آمد

اشعار پراکنده من مال کسی نیست
 

Ayumi

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Apr
1,623
1,171
مدال‌ها
2
امشب تمام خویش را از غصه پرپر می‌کنم

گلدان زرد یاد را با تو معطر می‌کنم


تو رفته‌ای و رفتنت یک اتفاق ساده نیست

ناچار این پرواز را این‌بار باور می‌کنم


یک عهد بستم با خودم وقتی بیایی پیش من

یه احترام رجعتت من ناز کمتر می‌کنم


یک شب اگر گفتی برو دیگر ز دستت خسته‌ام

آن شب برای خلوتت یک فکر دیگر می‌کنم


صحن نگاهت را به روی اشتیاقم باز کن

من هم ضریح عشق را غرق کبوتر می‌کنم


شعریست باغ چشم تو غرق سکوت و آرزو

یک روز من این شعر را تا آخر از بر می‌کنم


گرچه شکستی عهد را مثل غرور ترد من

اما چنان دیوانه‌ام که با غمت سر می‌کنم


زیبا خدا پشت و پناه چشم‌های عاشقت

با اشک و تکرار و دعا راه تو را تر می‌کنم
 

Ayumi

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Apr
1,623
1,171
مدال‌ها
2
گفتی که مرا دوست نداری گله‌ای نیست

بین من و عشق تو ولی فاصله‌ای نیست


گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن

گفتی که نه باید بروم حوصله‌ای نیست


پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف

تو رفتی و دیگر اثر از چلچله‌ای نیست


گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت

جز عشق تو در خاطر من مشغله‌ای نیست


رفتی تو، خدا پشت و پناهت، به سلامت

بگذار بسوزند دل من مسئله‌ای نیست
 

Ayumi

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Apr
1,623
1,171
مدال‌ها
2
دیشب دوباره دیدمت اما خیال بود

تو در کنار من بشینی؟ محال بود


هر چه نگاه عاشق من بی نصیب بود

چشمان مهربان تو پاک و زلال بود


پاییز بود و کوچه‌ای و تک مسافری

با تو چقدر کوچه ما بی مثال بود


نشنید لحن عاشق من را نگاه تو

پرواز چشم‌های تو محتاج بال بود


سیب درخت بی ثمر آرزوی من

یک عمر مانده بود ولی کال کال بود


گفتم کمی بمان به خدا دوست دارمت

گفتی مجال نیست ولیکن مجال بود


یک عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود

سهم من از عبور تو رنج و ملال بود


چیزی شبیه جام بلور دلی غریب

حالا شکست وای صدای وصال بود


شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد

اما نه! با خیال تو بودم حلال بود
 

Ayumi

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Apr
1,623
1,171
مدال‌ها
2
ناله ز درد هجران وای از غم جدایی

فکر وداع باید از روز آشنایی


با من بمان برادر طاقت نمانده دیگر

باور نمی‌کنم من شد موسم جدایی


گوید غریب مادر! ای یادگار حیدر

فردا بریده حنجر در دشت کربلایی


وای از شب فراق و اندوه بی تو ماندن

دل کندن از تو دلبر دارد چه ماجرایی


ای نازنین گل من گفتی بمانم اما

با دیدن تو گردد مرغ دلم هوایی


گر شام هجر و دوری هرگز سحر ندارد

ماه تو در شب دل دارد چه دلربایی


کرب و بلایت امشب بوی مدینه دارد

همراه عطر نرگس خواند مرا ندایی
 
بالا پایین