جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار مریم حیدرزاده

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط ZaHARa با نام مریم حیدرزاده ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 350 بازدید, 16 پاسخ و 8 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع مریم حیدرزاده
نویسنده موضوع ZaHARa
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ZaHARa
موضوع نویسنده

ZaHARa

سطح
0
 
ارشد بخش عمومی
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست کتاب
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,503
9,779
مدال‌ها
2
هوای رفتن


می‌خوام یه قصری بسازم پنجره‌هاش آبی باشه

من باشم و تو باشی و یه شب مهتابی باشه

امشب می‌خوام از آسمون یاس‌های خوشبو بچینم

امشب می‌خوام عکس تو رو تو خواب گل‌ها ببینم

کاشکی بدونی چشمات رو به صد تا دنیا نمی‌دم

یه موج گیسوی تو رو به صد تا دریا نمی‌دم

کاش تو هوای عاشقی همیشه پیشم بمونی

از تو کتاب زندگی حرفای رنگی بخونی

حتی اگه دلت نخواد اسم تو، تو قلب منه

چهره تو یادم میاد وقتی که بارون می‌زنه

امشب می‌خوام برای تو یه فال حافظ بگیرم

اگر که خوب در نیومد به احترامت بمیرم

امشب می‌خوام رو آسمون عکس چشات رو بکشم

اگر نگاهم نکنی ناز نگات رو بکشم

می‌خوام تو رو قسم بدم به جون هر چی عاشقه

به جون هر چی قلب صاف رنگ گل شقایقه

یه وقتی که من نبودم بی خبر از اینجا نری

بدون یه خداحافظی پر نزنی تنها نری

وقتی که اینجا بمونی بارون قشنگ و نم نمه

هوای رفتن که کنی مرگ گل‌های مریمه​
 
موضوع نویسنده

ZaHARa

سطح
0
 
ارشد بخش عمومی
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست کتاب
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,503
9,779
مدال‌ها
2
قصه یه جای نقشه


یه جای نقشه بزرگ دنیا

یه کشور پر از بهشت و دریا

یه سرزمین، پر از رز و شقایق

مهد یه عالم، آدمای عاشق

یه جا که خشکی و بلندی داره

تو قدمتش حافظ و سعدی داره

یه عالمه معدن احساس داره

کوچه‌هاش عطر زنبق و یاس داره

به قهرماناش همیشه می‌باله

دل کندن از خاک زرش محاله

هر گوشه از او پر افتخاره

چهار تا فصل عاشق، بهاره

خزر، دنا، زاگرس و اترک داره

کلی چیزای تازه و تک داره

تو عاشقاش لیلی و مجنون داره

کویر و دریاچه و هامون داره

کشور ما خونه ابن سیناس

سال یه قهرمانی مثل نیماس

توی جنوب نخلای خرما داره

تو سنتاشم، شب یلدا داره

یه پهلوونی مث رستم داره

چشمه‌هایی به رنگ زمزم داره

مردمی داره مث عطر شمالی

فرقی نداره شرقی یا شمالی

اونا براش با افتخار جون می‌دن

برای زنده موندنش، خون می‌دن

مراقبن حتی یه ذره از خاک

نیفته دست دشمنای ناپاک

این سرزمین همیشه پاک و زندس

تو بازیای دنیامون، برندس

الهی که تا زنده‌ایم و آباد

زنده بمونه سرزمین فرهاد

اسم قشنگش همیشه تو نقشه

به هر غریبه، حس خوش می‌بخشه

ما به تموم داشته‌هاش می‌نازیم

هر چی نداره کم کمک می‌سازیم

تا که یه روز کسایی که تو دنیان

بگن که بهترین جا، یعنی ایران​
 
موضوع نویسنده

ZaHARa

سطح
0
 
ارشد بخش عمومی
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست کتاب
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,503
9,779
مدال‌ها
2
من اینجا و تو اونجا


تمام عاشقا بهم رسیدن

باغبونا میوه‌هاشون چیدن

نقاشا شاهکاراشون کشیدن

اما هنوز من اینجا و تو اونجا

صحراها غرق لطف بارون شدن

رویاهای رنگی فراوون شدن

خیلی کسا لیلی و مجنون شدن

اما هنوز من اینجا و تو اونجا

موجا همه راهی دریا شدن

کابوسای شبونه رویا شدن

درای بسته همشون وا شدن

اما هنوز من اینجا و تو اونجا

پرنده‌ها به آشیونه رفتن

غصه‌ها دونه دونه دونه رفتن

آواره‌ها همه به خونه رفتن

اما هنوز من اینجا و تو اونجا

ستاره‌های کم سو پر نور شدن

هرچی بد و بدی همه دور شدن

سنگا و شیشه‌ها باهم جور شدن

اما هنوز من اینجا و تو اونجا

هرچی سیاهی بود همه سفید شد

چشمای بسته خونه امید شد

دوری شبونه رفت و ناپدید شد

اما هنوز من اینجا و تو اونجا​
 
موضوع نویسنده

ZaHARa

سطح
0
 
ارشد بخش عمومی
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست کتاب
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,503
9,779
مدال‌ها
2
نفرین


الهی سقف آرزوت، خراب بشه روی سرش

بیای ببینی که همه، حلقه زدن دور و ورش

الهی که روز وصال، طوفان شه از سمت شمال

هیچی از اون روز نمونه، به جز گلای پرپرش

قسم می‌خوردی با منی، قسم می‌خوردی به خدا

خدا الهی بزنه تو کمرش، تو کمرش

من اهل نفرین نبودم، چه برسه که تو باشی

بیاد الهی خبرش، بیاد الهی خبرش

عمرت الهی کم نشه، اما پر از غصه باشه

زجرایی که به من دادی، بکشی تا آخرش

الهی که یه روز خوش، از تو گلوت پایین نره

رسوای عالمت کنن، اون چشای دربدرش

می‌خوام بدونم قد من، عاشقته، دوست داره

این که رها کردی منو می‌ارزه به دردسرش

هر چی بدی کردی به من، الهی اون با تو کنه

ببینی دیگری به جات، رفته شده همسفرش​
 
موضوع نویسنده

ZaHARa

سطح
0
 
ارشد بخش عمومی
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست کتاب
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,503
9,779
مدال‌ها
2
از خدا خواسته


به من نگاه کن واسه یه لحظه

نگات به صد تا آسمون می‌ارزه

من از خدامه بکشم نازتو

تا بشنوم یه لحظه آوازتو

من از خدامه پیش تو بمونم

جواب حرفاتو خودم بخونم

من از خدامه بمونم دیوونه‌ات

سر بذارم رو شهر امن شونه‌ات

من از خدامه بمونی کنارم

من که بجز تو کسی رو ندارم

من از خدامه که نباشه دوری

فقط دلم می‌خواد بگی چه جوری

من از خدامه که یه روز دعامون

بره تو آسمون پیش خدامون

به عشق این که بعد اون همه درد

خدا یه بار نگاهی هم به ما کرد​
 
موضوع نویسنده

ZaHARa

سطح
0
 
ارشد بخش عمومی
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست کتاب
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,503
9,779
مدال‌ها
2
ناله ز درد هجران وای از غم جدایی

فکر وداع باید از روز آشنایی

با من بمان برادر طاقت نمانده دیگر

باور نمی‌کنم من شد موسم جدایی

گوید غریب مادر! ای یادگار حیدر

فردا بریده حنجر در دشت کربلایی

وای از شب فراق و اندوه بی تو ماندن

دل کندن از تو دلبر دارد چه ماجرایی

ای نازنین گل من گفتی بمانم اما

با دیدن تو گردد مرغ دلم هوایی

گر شام هجر و دوری هرگز سحر ندارد

ماه تو در شب دل دارد چه دلربایی

کرب و بلایت امشب بوی مدینه دارد

همراه عطر نرگس خواند مرا ندایی​
 
موضوع نویسنده

ZaHARa

سطح
0
 
ارشد بخش عمومی
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست کتاب
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,503
9,779
مدال‌ها
2
امشب تمام خویش را از غصه پرپر می‌کنم

گلدان زرد یاد را با تو معطر می‌کنم

تو رفته‌ای و رفتنت یک اتفاق ساده نیست

ناچار این پرواز را این‌بار باور می‌کنم

یک عهد بستم با خودم وقتی بیایی پیش من

یه احترام رجعتت من ناز کمتر می‌کنم

یک شب اگر گفتی برو دیگر ز دستت خسته‌ام

آن شب برای خلوتت یک فکر دیگر می‌کنم

صحن نگاهت را به روی اشتیاقم باز کن

من هم ضریح عشق را غرق کبوتر می‌کنم

شعریست باغ چشم تو غرق سکوت و آرزو

یک روز من این شعر را تا آخر از بر می‌کنم

گرچه شکستی عهد را مثل غرور ترد من

اما چنان دیوانه‌ام که با غمت سر می‌کنم

زیبا خدا پشت و پناه چشم‌های عاشقت

با اشک و تکرار و دعا راه تو را تر می‌کنم​
 
موضوع نویسنده

ZaHARa

سطح
0
 
ارشد بخش عمومی
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست کتاب
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,503
9,779
مدال‌ها
2
گفتی که مرا دوست نداری گله‌ای نیست

بین من و عشق تو ولی فاصله‌ای نیست

گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن

گفتی که نه باید بروم حوصله‌ای نیست

پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف

تو رفتی و دیگر اثر از چلچله‌ای نیست

گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت

جز عشق تو در خاطر من مشغله‌ای نیست

رفتی تو، خدا پشت و پناهت، به سلامت

بگذار بسوزند دل من مسئله‌ای نیست​
 
موضوع نویسنده

ZaHARa

سطح
0
 
ارشد بخش عمومی
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست کتاب
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,503
9,779
مدال‌ها
2
دیشب دوباره دیدمت اما خیال بود

تو در کنار من بشینی؟ محال بود

هر چه نگاه عاشق من بی نصیب بود

چشمان مهربان تو پاک و زلال بود

پاییز بود و کوچه‌ای و تک مسافری

با تو چقدر کوچه ما بی مثال بود

نشنید لحن عاشق من را نگاه تو

پرواز چشم‌های تو محتاج بال بود

سیب درخت بی ثمر آرزوی من

یک عمر مانده بود ولی کال کال بود

گفتم کمی بمان به خدا دوست دارمت

گفتی مجال نیست ولیکن مجال بود

یک عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود

سهم من از عبور تو رنج و ملال بود

چیزی شبیه جام بلور دلی غریب

حالا شکست وای صدای وصال بود

شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد

اما نه! با خیال تو بودم حلال بود​
 
موضوع نویسنده

ZaHARa

سطح
0
 
ارشد بخش عمومی
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست کتاب
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,503
9,779
مدال‌ها
2
دویدیمو دویدیم هیچ جا رامون ندادن

گفتن که توی جاده دونده ها زیادن

دویدیمو دویدیم فایده نداشت دویدن

به همه چی رسیدیم به جز خود رسیدن

دویدیمو دویدیم تو کوچه های بن بست

میرفتیم و میگفتن: خسته نشید بازم هست

دویدیمو دویدیم راها خاکستری شد

حرفای عاشقونه کمرنگ و سرسری شد

دویدیمو دویدیم ،اسفندی دود نکردن

گفتن فقط زیر لب: کاش دیگه بر نگردن

دویدیمو دویدیم تا رسیدیم به دیوار

اون ور دیوارم باز ،خوردیم به فصل تکرار

دویدیمو دویدیم ، قصه زندگی بود

دلیل واسه دویدن، فقط دیوونگی بود​
 
بالا پایین