- Aug
- 185
- 432
- مدالها
- 2
مسیرهای فرعی
هنگام نوشتن احساس میکنید همهچیز تحت کنترل شماست. دارید مینویسید و داستان میجوشد و پیش میرود. معمولا نویسندهها فصلهای اول رمان همین احساس را دارند. اما وقتی حدود ده هزار کلمه نوشتید، ناگهان موتورتان از کار میافتد و ترمز میکنید. از پشت میز بلند میشوید. دوری میزنید اما وقتی دوباره جلوی صفحه مینشینید، میبینید مشکل هنوز باقی است. متوجه میشوید تردید دارید. شاید این موقع دارید با مسیر فرعی یا انحرافی میجنگید. مسیر فرعی جادهای در داستان است که روی نقشه شما نیست اما ذهن میخواهد آن را به پیشنهاد دهد. شما میتوانید آن را نادیده بگیرید و لحظات سختی را بگذرانید چون میدانید نقشه چیست و مطمئنید بزودی همه چیز را درست میکنید یا در مسیر فرعی پیش بروید و به همان جایی برسید که معنیاش آزادی است.
هنگام نوشتن احساس میکنید همهچیز تحت کنترل شماست. دارید مینویسید و داستان میجوشد و پیش میرود. معمولا نویسندهها فصلهای اول رمان همین احساس را دارند. اما وقتی حدود ده هزار کلمه نوشتید، ناگهان موتورتان از کار میافتد و ترمز میکنید. از پشت میز بلند میشوید. دوری میزنید اما وقتی دوباره جلوی صفحه مینشینید، میبینید مشکل هنوز باقی است. متوجه میشوید تردید دارید. شاید این موقع دارید با مسیر فرعی یا انحرافی میجنگید. مسیر فرعی جادهای در داستان است که روی نقشه شما نیست اما ذهن میخواهد آن را به پیشنهاد دهد. شما میتوانید آن را نادیده بگیرید و لحظات سختی را بگذرانید چون میدانید نقشه چیست و مطمئنید بزودی همه چیز را درست میکنید یا در مسیر فرعی پیش بروید و به همان جایی برسید که معنیاش آزادی است.