- Aug
- 701
- 6,024
- مدالها
- 5
آرشاوین در رمان دختر اجبارینیما
روزای بارونی
با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!آرشاوین در رمان دختر اجبارینیما
روزای بارونی
نیلا و نیلی در...عامممم اسمشو یادم نیس 😐😅آرشاوین در رمان دختر اجباری
آرشینیلدا در رمان متاسفانه منم اسمشو یادم نیس ولی اسم رمانه هم یلدا داشت فک کنم
نلاآرشین
با هم در پاریس:)
تیدا زاده نور یا تاریکینلا
در رمان نلای من
امیرتیدا زاده نور یا تاریکی
رستاامیر
رمان طاعون زده
میلاد و دنیز در طالع دریارستا
در رمان سعادتآباد
زهرا در رمان خاطرات خوب دیروزمیلاد و دنیز در طالع دریا
ما که پول نداشتیم دماغمان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک