مشاعره مشاعره با حرف "ب"

[کیـانـا.T]

بی غم عشق تو, صد حیف زِ عمری که گذشت..

_جغتایی

 

[SOLEMN]

بــه انگشت عصا هـــر دم اشارت می کنـــد پیــــری
که مرگ اینجاست یا اینجاست یا اینجاست یا اینجا

بیدل دهلوی

 

[ام کا اچ p.r]

با من سخن بگویید
ای چشم‌ها!
با من که بعد از این‌همه سرگردانی
همزادهایم
دریا و آسمان را
در آبیِ ملایمتان جُسته‌ام
پایانِ من شوید
من خسته‌ام
از جُستن و نیافتن
خسته‌ام.

 

[خاتون کوچولو]

بی تو این دیده کجا میل به دیدن دارد...
قصه ی عشق مگر بی تو شنیدن دارد...

 

[کیـانـا.T]

بعد هم تبعید و زندان ِ ابد شد در کویر
عین مجنون از پی لیلی بیابانگرد شد

 

[خاتون کوچولو]

بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها هجری و شمسی همه بی خورشیدند

 

[خانمِ ستایش]

بیا که قصرِ اَمَل سخت سست بنیادست
بیار باده که بنیادِ عمر بر بادست

 

[خانمِ ستایش]

بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد
که تابِ من به جهان، طُرِّهٔ فلانی داد

 

[آراد]

به گمانم نگهم دل به کسی بست که نیست
و دلم غرق تمنای کسی هست که نیست...

 

[خانمِ ستایش]

بوی خوش تو هر که ز باد صبا شنید
از یار آشنا نفس آشنا شنید
بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندي بر آسمان توان زد