مشاعره مشاعره با حرف "ب"

[ill_mah]

با نگاه ِ مهربانت ، شعر فاخر می شود
چشمهایت مرجعِ تقلیدِ شاعر می شود

لب فریبا، گونه زیبا ، چشم و ابرو دلربا!!!
تا تو فتوا میدهی شعرم معاصر می شود

واژه از ترسِ قلم دیگر نمی لرزد تنش
شاعر از ترس گنه آسوده خاطر می شود

قافیهِ‌در قافیهِ موزون به موزون خط بخط
هر کدامش روی دفتر حی ِحاضر می شود

هر که در سر پروراند شور و شوق عاشقی
دل به دریا میزند بی پرده ماهر می شود

صبر کن سهراب، اینجا ناخدا امشب منم
یک نفر در قایقت با تو مسافر می شود

بهرِ وصلت مرغ دل همواره پر پر می زند
فصل کوچ و دل پرستوی مهاجر می شود

گر خدا قسمت کند غم هم به پایان میرسد
بعدِ عمری فاصله ، تجدید خاطر می شود

 

[Tara Motlagh]

به دنبال کسی جامانده از پرواز می گردم
مگر بیدار سازد غافلی را، غافلی دیگر

 

[ill_mah]

به رفو گران بگوییدز رفو گذشت این دل


چه رفو کنم دلی را که هزار پاره دارد...؟!

 

[amir mohamad]

بگفتم حال دل گویم از آن نوعی که دانستم
برآمد موج آب چشم و خون دل نتانستم

شکسته بسته می گفتم پریر از شرح دل چیزی
تنک شد جام فکر و من چو شیشه خرد بشکستم

 

[ill_mah]

بنویس مرا هق هق باران بنویس
با قافیه ی باز پریشان بنویس

زخمم زده ابروی غلاف آذری ات
تقدیر مرا تیزی زنجان بنویس

قیصر شدی و دست به چاقو بردی
پایان مرا توبه ی فرمان بنویس

من جای تو به حبس ابد خواهم رفت
گاهی دو سه خط نامه به زندان بنویس

از قصه ی داش آکل و طوطی گفتی
اینبار بیا از غم مرجان بنویس

یک اخم کنی شهر فرو می ریزد
خود را گسل اصلی تهران بنویس

من زیر قدمهای تو قیمت دارم
از قیمت این قالی کرمان بنویس

لا حول ولا قوه الا بالله
لعنت به حسود و دل شیطان، بنویس

 

[amir mohamad]

بلدم تکیه کنم باز به دیوار خودم
یا حصاری بکشم دور و بر غار خودم

بلدم آه به آه از تو بگویم هر بار
تا بسازم قفس از غصهء بسیار خودم

 

[پایان]

بمیرید بمیرید و ز این ابر برآیید
چو زین ابر برآیید همه بدر منیرید

 

[ام کا اچ p.r]

بر تو این دم که در غم عشقی
چون پدر بردبار خواهد بود
فقر کز وی تو ننگ می‌داری
آن جهان افتخار خواهد بود

 

[پایان]

بی تو ای آرام جانم زندگانی چون کنم
چون تو پیش من نباشی شادمانی چون کنم

 

[Serenya]

با تو حلال و بی تو حرامست عیش ها
یا رب حلال ساز بلطفت حرام ما