مشاعره مشاعره با حرف "ت"

[پایان]

تا همتم به دست طلب زد در بلا

دربست شد مسخر من کشور بلا

 

[leylii]

تن رعشه گرفتیم که با غیر نشسته ست
از غیرتمان بود ،نوشتند حسودیم

 

[پایان]

تنگ دل تا نشوی در دل تنگم زد و چشم

غرفه‌ها ساخته‌ام بهر تو از گوشه کنار

 

[amir mohamad]

تا مقصد عشاق رهی دور و دراز است
یک منزل از آن بادیهٔ عشق مجاز است

در عشق اگر بادیه‌ای چند کنی طی
بینی که در این ره چه نشیب و چه فراز است

 

[mobina01]

تا دل...

به هوای وصل جانان دادم...

لب بر لب او نهادم و جان دادم...

 

[mobina01]

ترا ذخیره ی راحت شمردم از همه عالم
چو نیک‌دیدمت آخر نیی ذخیره زیانی

امان خلق نیی از برای خلق عذابی
بهار عیش نیی در فنای عیش خزانی

 

[mobina01]

تیرم بزن بکش که خطا نیست مرگ من

مرگ من آن دمست که تیرت خطا رود

دور از تو شخص من پر کاهی فزون نبود

وانهم به باد رفت کنون تاکجا رود

 

[پایان]

تیر او تا به سرا پرده دل ماوا داشت

خیمه صبر من دل شده را برپا داشت

 

[ill_mah]

تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست
محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست

از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت
که در این وصف زبان دگری گویا نیست

بعد تو قول و غزل هاست جهان را اما
غزل توست که در قولی از آن ما نیست

تو چه رازی که به هر شیوه تو را می‌جویم
تازه می‌یابم و بازت اثری پیدا نیست

شب که آرام‌تر از پلک تو را می‌بندم
در دلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست

این که پیوست به هر رود که دریا باشد
از تو گر موج نگیرد به خدا دریا نیست

من نه آنم که به توصیف خطا بنشینم
این تو هستی که سزاوار تو باز این‌ها نیست

 

[ill_mah]

تکیه کردم بر وفای او غلط کردم، غلط
باختم جان در هوای او غلط کردم، غلط

عمر کردم صرف او فعلی عبث کردم، عبث
ساختم جان را فدای او غلط کردم، غلط

دل به داغش مبتلا کردم خطا کردم، خطا
سوختم خود را برای او غلط کردم، غلط

اینکه دل بستم به مهر عارضش بد بود، بد
جان که دادم در هوای او غلط کردم، غلط

همچو وحشی رفت جانم در هوایش حیف، حیف
خو گرفتم با جفای او غلط کردم، غلط