مشاعره مشاعره با حرف " ح "

[پایان]

حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
و انـدر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو

 

[Tara Motlagh]

حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد

 

[پایان]

حرفهایم مرده را جان می‌دهد
واژه‌هایم بوی بـاران می‌دهد

 

[ill_mah]

حتي به رغم منظره هايي كه محشرند
همواره چشم هاي تو يك چيز ديگرند

تنديس يادبود خدا در زميني و
اعضاي تو تراشه‌اي از سنگ مرمرند

بوسه‌ست نام تك‌تك آن ميوه‌ها كه من
در هر زمان بچينم‌شان، باز نوبرند

آزادم و در اوج رهايي اسير تو
دستان من شبيه به بال كبوترند

هرچشم و گوش بسته كه ديدم دچار توست
انبوه عاشقان تو هم كور و هم كَرند

در عشق جاي داد و ستد نيست، غالبا
دل مي‌دهند و در عوضش دل نمي‌برند

مارا چه ساده سكه‌ي يك پول مي‌كني
اين روزها كه ناز تو را خوب مي‌خرند

 

[پایان]

حاشا که من به موسمِ گل ترک می کنم
من لاف عقل می‌زنم این کار کی کنم

 

[Tara Motlagh]

حال صورت این‌چنین و حال معنی خود مپرس
روح م.ست و عقل م.ست و خاک م.ست، اسرار م.ست

 

[پایان]

حرفهای پخته سنجیده دارم در درون
گر بنطق آیم توانم گفت صد طومار حرف

 

[Tara Motlagh]

حدّی است هر بیداد را
این حدّ هِجران تا کجا

 

[پایان]

حضور خاطر اگر در نمـاز معتبرست
امیـد ما بـه نمـاز نکـرده بیشترست

 

[amir mohamad]

حیف است حرف عشق ز ما نشنود کسی
بوی گل از نسیم صبا نشنود کسی

از بت پرست وقت تماشای حسن تو
حرفی به غیر نام خدا نشنود کسی