مشاعره مشاعره با حرف "ز"

[پایان]

ز کار ما و دل غنچه صد گره بگشود

نسیم گل چو دل اندر پی هوای تو بست

 

[Tara Motlagh]

زندگی گرمی بازار نفس سوزیهاست
از قماش پر پروانه دکان دارد شمع

 

[amir mohamad]

زمین از دلبران خالی ست یا من چشم و دل سیرم
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

 

[پایان]

زخمی ست مرا از قِبَل ِ ساحر غدار!

چون مادر غمگین فلسطین زمانه

 

[Tara Motlagh]

ز همه خلق رمیدم ز همه باز رهیدم
نه نهانم نه بدیدم چه کنم ک.ون و مکان را

ز وصال تو خمارم سر مخلوق ندارم
چو تو را صید و شکارم چه کنم تیر و کمان را

 

[پایان]

ز چهره هیچ نماند نشان ولی ما را
نشان چهره برین رهگذار خواهد ماند

ز روزگار جفا نامه‌ ئی که عرض افتاد
مدام بر ورق روزگار خواهد ماند

 

[Tara Motlagh]

ز بس که سی*ن*ه‌ی ما سوخت در وفا جستن
ز شرم ما عرق از صورت وفا بگشاید...

 

[پایان]

ز من بنیوش و دل در شاهدی بند

که حُسنش بستهٔ زیور نباشد

شرابی بی خمارم بخش یا رب

که با وی هیچ دردِ سر نباشد

 

[پایان]

زان آب کزو آتش عشرت خیزد

در ده قدحی که عقل ازو بگریزد

از باده هر آنکسی که پرهیز کند

پرهیز ازو کزو نمی پرهیزد

 

[Tara Motlagh]

زیر لب فرشچيان چشم تو را دید و سرود
ڪاش من خالق این صحنه ے زيبا بودم