جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مشاعره مشاعره با حرف "س "

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط mobina01 با نام مشاعره با حرف \"س \" ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 5,689 بازدید, 275 پاسخ و 5 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره با حرف \"س \"
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ستایش شهریوری
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
در این تاپیک اشعاری که با حرف« س » شروع می‌شوند قرار می‌گیرد.

سرکشی آموخت بخت از یار یا آموخت یار
شیوه بازیگری از طالع بازیگرم؟
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,151
مدال‌ها
3
سفر بهانه ی خوبی برای رفتن نیست
نخواه اشک نریزم دلم که آهن نیست

نگو بزرگ شدم گریه کار کوچک هاست
زنی که اشک نریزد قبول کن، زن نیست!

خبر رسیده که جای تو راحت است آنجا
قرار نیست خبرها همیشه… اصلاً نیست!

شب است بی تو در این کوچه های بارانی
و پلک پنجره ای در تبِ پریدن نیست

حسود نیستم اما خودت ببین حتی
چراغ خانه ی مهتاب بی تو روشن نیست

مرا ببخش اگر گریه می کنم وقتی
نوشته ای که که غزل جای گریه کردن نیست

زنی که فال مرا می گرفت امشب گفت
پرنده فکر عبور است، فکر مانـ ـدن…
 

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,779
مدال‌ها
7
سرزمین مادری، رویای اجدادی کجاست؟
مردم این شهر می‌پرسند آبادی کجاست؟

ما به گرد خویش می‌گردیم آه ای ساربان!
آرمان‌شهری که قولش را به ما دادی کجاست؟
 

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,779
مدال‌ها
7
سیاه چشم ِمن !
کنون که آن کبوتر سپید ز بام خانه‌ها گریخته
تو که هنوز شرنگ تیرگی به کام چشم کودکانه‌ات نریخته
رها کن این خموده خواب را نگه کــن آفتــاب را
که تا اگر چو من شدی کسی که با دو چشم باز کور بوده است
و در کنار استوا از آفتاب دور بوده است
در آن زمان که زور سپید چشم باور تو را سیاه می‌کند
تـــو را تبـــاه می‌کند
اگرچه حـق از آن زور بوده است
به خاطر آوری که نور بوده است
 
بالا پایین