- Sep
- 1,442
- 4,062
- مدالها
- 2
سوخت از درد جدایی دل به امید وصالساغر چشمی که ساقی باشد آنرا غمزهٔ
چون بگرداند خرد بر دور او گردان کنیم
مرهم داغ دل امیدوار من کجاست
جغتایی
با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!سوخت از درد جدایی دل به امید وصالساغر چشمی که ساقی باشد آنرا غمزهٔ
چون بگرداند خرد بر دور او گردان کنیم
ساز امکان از شکست آواز پیدا میکند.
سایه ات کم نشود, از سرمان حضرت یـار..
_احمدی
سحرم دولت بیدار به بالین آمدسوخت از درد جدایی دل به امید وصال
مرهم داغ دل امیدوار من کجاست
جغتایی
ما که پول نداشتیم دماغمان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک