جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مشاعره مشاعره با حرف " ص "

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط mobina01 با نام مشاعره با حرف \" ص \" ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 2,907 بازدید, 152 پاسخ و 7 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره با حرف \" ص \"
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط آراد

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,075
مدال‌ها
3
صد شهر دوری از دلم دیوار لازم نیست
یک بار گفتی میروم تکرار لازم نیست

وقتی دلت با من نباشد بودنت درد است
هر بار می گفتم بمان این بار لازم نیست

چیزی نگو تا بیش از این ها نشکنم دیگر
بی حرف بگذر بی وفا اقرار لازم نیست

حالا که آغوشم فقط در حکم زندان است
آزاد هستی بعد از این اجبار لازم نیست

با چشم هایی خیس راهی کردمت اما...
وقتی نمی خواهی مرا اصرار لازم نیست

پنهان نکن لبخند خود را موقع رفتن
عاشق نبودی بی گمان انکار لازم نیست

بگذار خوش باشد دلم با زخم تنهایی
بعد از تو میمیرد ولی تیمار لازم نیست

هرچند نزدیکی به من مانند پیراهن
صد شهر دوری از دلم دیوار لازم نیست..
 

نیما نصر

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
654
4,971
مدال‌ها
2
صدای کف زدنت کبک‌های کیهانی را برای من که زمینی هستم بیدار می‌کند
منی که دست ندارم چگونه کف بزنم؟
ولی شکفته بادا لبان من که نیمه‌ماهِ نیم‌رخانِ تو را شبانه می‌بوسند
فدای تو دو چشم من که چشم‌های تو را خواب دیده‌اند

‌ببینمت تو کجایی که چهره‌ات باغی است
که از هزار پنجرۀ نور می‌وزد هر صبح،
و شانه‌های تو آنجا چه ابرهای سپیدی که بر بلندی آنها چه تاج چهره چه خورشیدی!
منی که دست ندارم چگونه کف بزنم!

به من بگو که کجا می‌روی پس از آن وقتها که رؤیاها تعطیل می‌شوند وَ ما به گریه روی می‌آریم
و،گریه به رو، کجا؟
و سایه پشت سرت چیست در شب این که شعر من است که از پشت پای تو می‌آید
چه دست‌هایی داری
شبیه بوسه!
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,047
مدال‌ها
2
صبا هر گاه وصف آن پری کرد
همه آفاق مهر و مشتری کرد

بدست آورده بودم دامنش را
و لیکن طالع خشکم تری کرد
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,047
مدال‌ها
2
صنما چگونه گویم که تو نور جان مایی
که چه طاقت است جان را چو تو نور خود نمایی

تو چنان همایی ای جان که به زیر سایه تو
به کف آورند زاغان همه خلعت همایی
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,047
مدال‌ها
2
صنما بی تو ندارم سخنی با دگران
تا تو مقصود منی کار ندارم به کسان

سوی میخانه و محراب نظر می نکنم
تا نرا هست نشانی ز تو اندر دل و جان
 
بالا پایین