مشاعره مشاعره با حرف" ع"

[worning.f]

عيبي نباشد از تو که بر ما جفا رود مجنون از آستانه ي ليلي کجا رود؟

 

[ام کا اچ p.r]

عشق آمد و گرد فتنه بر جایم ریخت
عقلم شد و صبررفت و دانش بگریخت
این واقعه هیچ دوست دستم نگرفت
جز دیده که هر چه داشت درپایم ریخت

 

[بانوی شـــب]

عمردمن رهگذر است قاب عکس تو جاودانه بر دیوار اتاقم

 

[Tara Motlagh]

عشق صیدی‌ست که تیرت به خطا هم برود
لذتش کنج دلت تا به ابد خواهد ماند

 

[pen lady]

عید است و آخر گل و یاران در انتظار
ساقی به روی شاه ببین ماه و می بیار

 

[amir mohamad]

عزم دیدار تو دارد جانِ بر لب آمده
باز گردد یا بر آید چیست فرمان شما

حافظ

عشق است که هر دم به دگر رنگ برآید
ناز است بجایی و به یک جای نیاز است

در صورت عاشق چو درآید همه سوز است
در کسوت معشوق چو آید همه ساز است

 

[پایان]

عشق یعنی در میان غصه های زندگی
یک نفر باشد که آرامت کند

 

[پایان]

عشق یعنی مهر بی اما ، اگر
عشق یعنی رفتن با پای سر
عشق یعنی مشکلی آسان کنی
درد یک درمانده ای درمان کنی

 

[پایان]

یک پرده کشید و دیدگانم کور شد
پیر کنعانم دو چشمم کور باور می‌کنی

عشق یک پرده کشید و دیدگانم کور شد
پیر کنعانم دو چشمم کور باور می‌کنی

 

[پایان]

‌ عالم همه مسـ*ـت از گل رخسار حسین است
ذرات جهان در عجب از کار حسین است