مشاعره مشاعره با حرف " غ "

[mobina01]

در این تاپیک اشعاری که با حرف « غ » شروع می‌شوند، قرار می‌گیرد.

غم کهن به می سالخورده دفع کنید
که تخم خوش دلی این است پیر دهقان گفت

 

[ام کا اچ p.r]

غافل بودم که یار بر ما بگذشت
چون برق برهگذار بر ما بگذشت
نادیده رخش تمام تا چشم زدیم
چون راحت روزگار بر ما بگذشت

 

[amir mohamad]

غمش را غیر دل سر منزلی نیست
ولی آن هم نصیب هر دلی نیست

کسی عاشق نمی‌بینم و گر نه
میان جان و جانان حایلی نیست

 

[پایان]

غم عشقت بیابان پرورم کرد

فراقت مرغ بی‌بال و پرم کرد

 

[Tara Motlagh]

غم عالم فراوان است و من یک غنچه دل دارم
چه سان در شیشهٔ ساعت کنم ریگ بیابان را

 

[amir mohamad]

غیرتم کشت که محبوب جهانی لیکن
روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد

من چه گویم که تو را نازکی طبع لطیف
تا به حَدیست که آهسته دعا نتوان کرد

 

[ill_mah]

غلط بوده قیاس خنده اش با پسته ی خندان
و یا تشبیه موهایش به شب های بلوچستان

غلط کردم بدون درک از مستی غزل گفتم
و خیلی سرسری گفتم لبش انگور کردستان

چنان لب سوز و لب دوز و چنان خوش طعم و
خوش رنگ است
لبانش طعنه ها می زد به چایی های لاهیجان !

و فهمیدم که آن "اخم" و "لب" و "موی" ِفرَش
یعنی
""الف ها"لام" ها و"میم" های اول " قرآن "!

گلم با چادرش در" جمعه ای" سمت "مصلا" رفت
"غزل" گو شد از آن موقع "خطیب جمعه ی تهران"

صدای تق تق کفشش به جانم لرزه ای افکند
که در کرمان صدای نعره ی آغا محمد خان ...

چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند
مجنون
و بی زر هرکه عاشق شد گرفته درد بی درمان

 

[amir mohamad]

غم مخور، معشوق اگر امروز و فردا می‌کند
شیر دوراندیش با آهو مدارا می‌کند

زهر دوری باعث شیرینی دیدارهاست
آب را گرمای تابستان گوارا می‌کند​

 

[پایان]

غلاما خیز و ساقی را خبر کن
که جیش شب گذشت و باده در کن

 

[Serenya]

غیر فهم و جان که در گاو و خر است
آدمی را فهم و جانی دیگر است