جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مشاعره مشاعره با حرف " م "

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط mobina01 با نام مشاعره با حرف \" م \" ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 19,896 بازدید, 707 پاسخ و 14 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره با حرف \" م \"
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط MAHVIN*
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Apr
147
685
مدال‌ها
2
میان خاطراتت آنچنان بر سی*ن*ه مۍکوبم،
که ثابت مۍکند یك‌‌ دست هم،گاهۍ صدا دارد...
ما ملامت را به جان جوییم در بازار عشق

کنج خلوت پارسایان سلامت‌جوی را

بوستان را هیچ دیگر در نمی‌باید به حسن

بلکه سروی چون تو می‌باید کنار جوی را

ای گل خوش‌بوی اگر صد قرن باز آید بهار

مثل من دیگر نبینی بلبل خوش‌گوی را
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Apr
147
685
مدال‌ها
2
ما جنون کاران ز طاقت یک قلم بیگانه‌ایم،
سخت جانی با دل صبر آزمایان آشناست!
مجنون عشق را دگر امروز حالت است

کاسلام دین لیلی و دیگر ضلالت است

فرهاد را از آن چه که شیرین ترش کند؟

این را شکیب نیست، گر آن را ملالت است
 

آراد

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
666
8,030
مدال‌ها
2
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی
پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی
وصف رخ چو ماهش در پرده راست ناید
مطرب بزن نوایی ساقی بده شرابی
شد حلقه قامت من تا بعد از این رقیبت
زین در دگر نراند ما را به هیچ بابی
در انتظار رویت ما و امیدواری
در عشوه وصالت ما و خیال و خوابی
مخمور آن دو چشمم آیا کجاست جامی
بیمار آن دو لعلم آخر کم از جوابی
حافظ چه می‌نهی دل تو در خیال خوبان
کی تشنه سیر گردد از لمعه سرابی
 

کیـانـا.T

سطح
4
 
- مدیر تالار زبان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار زبان
ناظر تایید
Jun
3,550
13,562
مدال‌ها
3
منم آن گدای مُبرَم...
که کنم سوال بوسه...

تویی آن بخیل منعم...
که نمی‌دهی جوابم...
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Apr
147
685
مدال‌ها
2
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی
پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی
وصف رخ چو ماهش در پرده راست ناید
مطرب بزن نوایی ساقی بده شرابی
شد حلقه قامت من تا بعد از این رقیبت
زین در دگر نراند ما را به هیچ بابی
در انتظار رویت ما و امیدواری
در عشوه وصالت ما و خیال و خوابی
مخمور آن دو چشمم آیا کجاست جامی
بیمار آن دو لعلم آخر کم از جوابی
حافظ چه می‌نهی دل تو در خیال خوبان
کی تشنه سیر گردد از لمعه سرابی
مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست

که راحت دل رنجور بی‌قرار منست

به خواب در نرود چشم بخت من همه عمر

گرش به خواب ببینم که در کنار منست
 

الماس

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
42
118
مدال‌ها
2
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی؛
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم!
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی؟
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم؟
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی؛
شمع را باید از این خانه به دربردن و کشتن،
تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی ...
 
بالا پایین