مشاعره مشاعره با حرف " ن"

[ill_mah]

نفسم شعر و
تنم شعر و
روانم شده شعر

درهمین حال
به ما سربزنی
عیبی نیست

 

[pen lady]

نه در غربت دلم شاد و نه رویی در وطن دارم
الهی بخت برگردد ازین طالع که من دارم

 

[ill_mah]

نیمه های راه دیدم نارفیقی می کنند
ترکشان کردم شده نامم رفیق نیمه راه

 

[pen lady]

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد

 

[Tara Motlagh]

نزدیک نیا با تو مرا حادثه‌ای نیست
این آدم ویران شده از دور قشنگ است

 

[نیما نصر]

نخواهم رفتن از دنیا مگر در پای دیوارت
که تا در وقت جان دادن سرم بر آستان باشد

گر از رای تو برگردم بخیل و ناجوانمردم
روان از من تمنا کن که فرمانت روان باشد

 

[pen lady]

نه شوفه ای نه برگی نه ثمر نه سایه دارم
همه حیرتم که دهقان به چه کار کشت مارا

 

[نیما نصر]

نه حریف مهربانست حریف سست پیمان
که به روز تیرباران سپر بلا نباشد

 

[Tara Motlagh]

نشسته‌ام کنار حوض خانه‌ی پدربزرگ
نگاه من به ماهی درون حوض
که می‌خزد به گوشه‌ای درون آب
نسیم شب که می‌دود کنار تاب
و دختر برادرم که روی آن
صدای خنده‌اش
به ناکجا رسیده است
به یاد آورم شبی
کنار تو
نشسته بودم و تو باز
زِ خانه‌ی قشنگ‌مان
خیال‌ها
نوشتی و خجالتم
خنده بر لبت گذاشت
وَ من برون شدم ز خود
ولی بدان
که بعدِ تو
خنده‌ی کسی مرا
زِ خود برون نبرد

 

[نیما نصر]

نخواهم بی تو یک دم زندگانی
که طیب عیش بی همدم نباشد

نظر گویند سعدی با که داری
که غم با یار گفتن غم نباشد