جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مشاعره مشاعره با حرف " ن"

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط ! ~ ARYA TOSI ~ ! با نام مشاعره با حرف \" ن\" ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 12,868 بازدید, 519 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره با حرف \" ن\"
نویسنده موضوع ! ~ ARYA TOSI ~ !
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط SOLEMN

worning.f

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
171
395
مدال‌ها
2
نفس برآمد و کام از تو بر نمی‌آید

فغان که بخت من از خواب در نمی‌آید

در این خیال به سر شد زمان عمر و هنوز

بلای زلف سیاهت به سر نمی‌آید…
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,152
مدال‌ها
3

نشست بر دل تو مهر همدمی دیگر
نشست بر دل من گرد ماتمی دیگر

چه میهمان عزیزی، چراغ روشن کن!
که آمده‌ست به دیدار من غمی دیگر

چرا زبان بگشایم؟ که دردهای بزرگ
به جز سکوت ندارند مرهمی دیگر

هوای پر زدنم در حصار دنیا نیست
مرا ببر به تماشای عالمی دیگر !

زمان مردنم ای بی‌وفا به بالینم
فقط بیا که نگاهت کنم کمی دیگر ‌


 

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,783
مدال‌ها
7
نمی‌گریم برای عمر از کف رفته‌ام، اما
به حال آرزوهای محال خویش می‌گریم
 

نیما نصر

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
657
5,016
مدال‌ها
2
نافه ی مشگ ز چین خیزد و آن ترک ختا
ای بسا چین که در آن طرّه ی مشگین دارد

دل غمگین مرا گرچه بتاراج ببرد
شادمانم که وطن در دل غمگین دارد
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,152
مدال‌ها
3
نه فانوسی کنارِ لحظه های تارمان مانده
نه دیگر زلف تاکی بر سر دیوارمان مانده

فقط اندوه می گیرد ،سراغی از غریبی مان
همان که یارمان بوده کماکان یارمان مانده

بپرس از پیشگو های قدیمی این معما را
چقدر از روزهای مثلِ زهر مارمان مانده

چقدر از دلخوشی های کم و کوتاهمان رفته
چقدر از داغ های بر جگر بسیارمان مانده

سزای خواندن ازعشق است ،درگوش کرِ جنگل
اگر که قطره خونی گوشه ی منقارمان مانده

تو تقدیر منی ای عشق، اماعقل می گوید:
بیا بگذر ز تقصیرت همین یک کارمان مانده!
 

نیما نصر

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
657
5,016
مدال‌ها
2
نهاده دست بر گیسوی آن سرو
بر آن دریای غم ، نظاره میکرد
بدو می گفت: "اگر زنجیر بودی
تورا شمشیرم امشب پاره میکرد"



گرت سنگین دلی ای نرم دل آب!
رسید آنجا که بر من راه بندی
بترس آخر زنفرین های ایام
که ره براین زن چون ماه بندی!



ز رخسارش فرو میریخت اشکی
بنای زندگی برآب می دید
در آن سیما بگون امواج لرزان
خیال تازه‌ای در خواب می‌دید:



اگر امشب زنان و کودکان را
زبیم نام بد در آب ریزم
چو فردا جنگ بر کامم نگردید
توانم کز ره دریا گریزم



به یاری خواهم از آن سوی دریا
سوارانی زره پوش و کمانگیر
دمار از جان این غولان کشم سخت
بسوزم خانمان‌هاشان به شمشیر
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,152
مدال‌ها
3
نام من عشق است آیا می‌‏شناسیدم؟
زخمی‌ام -زخمی سراپا- می‌‏شناسیدم؟

با شما طی‌‏کرده‌‏ام راه درازی را
خسته هستم -خسته- آیا می‌‏شناسیدم؟

این زمانم گرچه ابر تیره پوشیده‌است
من همان خورشیدم اما، می‌‏شناسیدم...

این‌چنین بیگانه از من رو مگردانید
در مبندیدم به حاشا، می‌‏شناسیدم!

من همان دریایتان ای رهروان عشق
رودهای رو به دریا! می‌شناسیدم...

در کف فرهاد تیشه من نهادم، من!
من بریدم بیستون را می‌شناسیدم...

من همانم مهربان سال‌‏های دور
رفته‌‏ام از یادتان؟ یا می‌‏شناسیدم؟
 

pen lady

سطح
2
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Aug
701
6,024
مدال‌ها
5
ناگهان پرده برانداخته‌ای یعنی چه
مسـ*ـت از خانه برون تاخته‌ای یعنی چه
 

نیما نصر

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
657
5,016
مدال‌ها
2
نزدیک بیایید و ببینید چه جانیست
آن دیده که با یک نگه از دور برد دل

دل را بده و آبروی خویش نگهدار
گر خود ندهی، خندد و با زور برد دل

پیداست که دلدار شدن لذتی عالیست
این گونه که مستانه مغرور برد دل
 

pen lady

سطح
2
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Aug
701
6,024
مدال‌ها
5
نام من روزی رفتست بر لب جانان به سهو

اهل دل را بوی جان می آید از نامم هنوز

حافظ
 
بالا پایین