مشاعره مشاعره با حرف " ن"

[pen lady]

نام من روزی رفتست بر لب جانان به سهو

اهل دل را بوی جان می آید از نامم هنوز

حافظ

 

[Tara Motlagh]

ننوشیده از جام چشم تو مستم
خمار است میخانه من چه کردی

مگر لایق تکیه دادن نبودم
تو با حسرت شانه من چه کردی

 

[pen lady]

نه از چینم حکایت کن نه از روم
که من دل با یکی دارم در این بوم

 

[ام کا اچ p.r]

نام من روزی رفتست بر لب جانان به سهو
اهل دل را بوی جان می آید از نامم هنوز

 

[ام کا اچ p.r]

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد!

 

[Tara Motlagh]

نفرین بر این زمانه که در چرخ روزگار
هر لحظه صد خ*یانت و نیرنگ می‌شود

در دست‌های آلوده انسان قرن ما
برگ برگ تاریخ پُر از ننگ می‌شود

وقتی که سخت غرقه‌ام در این سیر قهقرا
آری! دلم برای خودم تنگ می‌شود

 

[نیما نصر]

نکند بی خبر از ما به در خانه پیشین
به سراغ غزل و زمزمه یار آمده باشد

 

[ill_mah]

نفسم ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺯ ﻫﻮﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ
ﺑﻪ ﭼﻪ ﺭﻭﯾﯽ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ

ﻭﻗﺖ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻫﻤﻪ ﯼ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺭقصند
ﺑﺎﺯ ﮐﻦ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ، ﻫﻮﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ

ﺑﯽ ﺳﺒﺐ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺧﯿﺮﻩ ﺑﻪ ﻟﺒﻬﺎﯼ ﺗﻮﺍﻡ
ﻓﮑﺮ ﺑﯽ ﺟﺎ ﻧﮑﻨﯽ ﻭﺍﮊﻩ ﯼ ‏( ﻣﺎ ‏) ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ

ﻣﺮﺯ ﻣﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻗﺪﻣﯽ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻧﯿﺴﺖ
ﺩﻭ ﻗﺪﻡ ﺭﺍﻩ ﺑﯿﺎ ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﺩﻭ ﺗﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ

ﺑﯽ ﺳﺒﺐ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺰﺭﻋﻪ ﺍﺕ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻢ
ﻋﺎﺷﻖ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﺷﻤﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ.
‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎

 

[نیما نصر]

ناز بودی ناز کردی من خریدارت شدم

آمدی با جان و دل سر گرم بازارت شدم

ای همه زیبایی ات در واژه ها جاری شده

شعر بودی شعرگویان محو دیدارت شدم

 

[ill_mah]

میروم گل میخرم، باید بفهمی عاشقم
گل برایش میبرم، باید بفهمی عاشقم
...
گل نیازی نیست، وقتی اینقدر حالم بد است
از همین چشم ترم، باید بفهمی عاشقم
....
از همین اصرار که هی سعی دارم بی دلیل
از مسیرش بگذرم، باید بفهمی عاشقم
....
از همین دیوانه بازی های بی حد و حساب
از همین شور و شرم، باید بفهمی عاشقم
....
یک نفر در شهر پیدا کن که نشناسد مرا
از همه رسواترم، باید بفهمی عاشقم
.....
عالم و آدم خبر دارند و باور کرده اند
او ندارد باورم، باید بفهمی عاشقم
.....
باید از امشب غزل پشت غزل وصفش کنم
شاعرم،خیر سرم، باید بفهمی عاشقم........