مشاعره مشاعره با حرف " و"

[پایان]

وقتی نگاه می‌کنم از جای جای شهر
داغ تو روشن است به‌جای چراغ‌ها

 

[dina.m]

ور مرا بی تو پر و بالی هست
آن پر و بال جز وبالم نیست

 

[پایان]

وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را
ساقی بیار آن جام می مطرب بزن آن ساز را

 

[Tara Motlagh]

ور دعوی جانبازی عشقی نکند دل
بر جان کسی این‌ همه آزار نیاید

 

[پایان]

واعظی پرسید از فرزند خویش
هیچ میدانی مسلمانی به چیست
صدق و بی آزاری و خدمت به خلق
هم عبادت هم کلید زندگیست

 

[amir mohamad]

وادی عشق بسی دور و دراز است ولی
طی شود جادهٔ صدساله به آهی گاهی

در طلب کوش و مده دامن امید ز دست
دولتی هست که یابی سر راهی گاهی

 

[پایان]

ویرانه نه آنست ک جمشید بنا کرد
ویرانه نه آنست که فرهاد فرو ریخت
ویرانه دل ماست که بار هر نگه تو
صدبار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت

 

[amir mohamad]

وصف حسن تو چه گویم که ز اسباب جمال
هر چه باید همه در حد کمال است تو را

 

[پایان]

وفا مجو زکس ور سخن نمیشنوی

به طالب سیمرغ و کیمیا می باش

 

[amir mohamad]

وعده آمدن مده غصه هجر بس مرا
بر سر آن فزون مکن محنت انتظار هم

تاب نیاورد تنت گر نه پی لباس تو
رشته جان بیدلان پود کنند و تار هم