مشاعره مشاعره با حرف "پ"

[Tara Motlagh]

پروانہ شدم ! بال زدم ! سوختــ دو بالــــم

ديوانہ شدم ! داد زدم ! واے بہ حالـــــم…

 

[آراد]

پرسیدم ازو واسطه ی هجران را

گفتا سببی هست بگویم آن را

من چشم توأم اگر نبینی چه عجب

من جان توأم، کسی نبیند جان را

 

[amir mohamad]

پرسیدم ازو واسطه ی هجران را

گفتا سببی هست بگویم آن را

من چشم توأم اگر نبینی چه عجب

من جان توأم، کسی نبیند جان را

پرده از رخ برفکندی یک نظر در جلوه گاه
و از حیا حور و پری را در حجاب انداختی

باده نوش از جام عالم بین که بر اورنگ جم
شاهد مقصود را از رخ نقاب انداختی

 

[Tara Motlagh]

پیش آی دمی جانم زین بیش مرنجانم
ای دلبر خندانم آهسته که سرمستم

 

[amir mohamad]

پیش آی دمی جانم زین بیش مرنجانم
ای دلبر خندانم آهسته که سرمستم

پیش آن چشم سخنگو موج می در جام‌ها
چون زبان خامشان پیچیده سر در کام‌ها

رنگ خوبی را ز چشم او بنای دیگر است
روغن تصویر درد حسن ازین بادام‌ها