مشاعره مشاعره با شعر شاعر پروین اعتصامی

[پایان]

شنیدستم که وقت برگریزان

شد از باد خزان، برگی گریزان

 

[amir mohamad]

نیکنامی نباشد از ره عجب
خنگ آز و هوس همی راندن
روز دعوی چو طبل بانگ زدن
وقت کوشش ز کار واماندن
خستگان را ز طعنه جان خستن
دل خلق خدای رنجاندن

 

[پایان]

نهال تازه رسی گفت با درختی خشک

که از چه روی، ترا هیچ برگ و باری نیست

چرا بدین صفت از آفتاب سوخته‌ای

مگر بطرف چمن، آب و آبیاری نیست

 

[amir mohamad]

تیرگیها را ازین اقلیم بیرون داشتن
همچو موسی بودن از نور تجلی تابناک
گفتگوها با خدا در کوه و هامون داشتن
پاک کردن خویش را ز آلودگیهای زمین

 

[پایان]

نهان کرد دیوانه در جیب، سنگی
یکی را بسر کوفت، روزی بمعبر

شد از رنج رنجور و از درد نالان
بپیچید و گردید چون مار چنبر

 

[amir mohamad]

روز دعوی چو طبل بانگ زدن
وقت کوشش ز کار واماندن
خستگان را ز طعنه جان خستن
دل خلق خدای رنجاندن
خود سلیمان شدن به ثروت و جاه
دیگران را ز دیو ترساندن