مشاعره مشاعره با "ض"

[پایان]

ضمیر دل نگاشایم به ک.س مرا آن به

که روزگار غیور است و ناگهان گیرد

 

[amir mohamad]

ضعف طالع برده از من قوت تدبیر را
بر نتابد از خرابی خانه ام تعمیر را

 

[بانوی شـــب]

ضایع رو چشمانت شده‌ام در صحر گاه عشق
دلبرم شدی در خیابان های احساس.
دلبرت شدم در درود عشق! ... .

 

[amir mohamad]

ضیافتی که در آنجا توانگران باشند
شکنجه ای است فقیران بی بضاعت را

درین زمان که عقیم است جمله صحبت ها
کناره گیر و غنیمت شمار عزلت را

 

[پایان]

ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست

کاین باقی عمر را بها پیدا نیست

 

[amir mohamad]

ضرورت است که پیش تو پنجه نگشایم
مرا که قوت بازوی زورمند تو نیست

 

[پایان]

ضرورتست که روزی به کوه رفته ز دستت

چنان بگرید سعدی که آب تا کمر آید

 

[amir mohamad]

ضعف پیری فکند بی جگران را از پای
دل چو افتاد قوی ٬ پشت دوتا شمشیر است

​

 

[پایان]

ظاهر آراسته‌ام در هوس وصل ولی
من پریشانتر از آنم که تو می‌پنداری

 

[amir mohamad]

ضمیر غایبم برگرد هوای بی تو دلگیر است
تمام شهر بعد از تو پر از نیرنگ و تزویر است

رواق منظر چشمت چنان بر چیده آثارم
که گویی انقلابی تلخ درون من فراگیر است