جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مشاعره مشاعره با "گ"

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط Tara Motlagh با نام مشاعره با \"گ\" ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 8,051 بازدید, 288 پاسخ و 8 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره با \"گ\"
نویسنده موضوع Tara Motlagh
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط SOLEMN

نیما نصر

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
657
5,016
مدال‌ها
2
گفتم : که روی خوبت ، از من چرا نهان است

گفتا: تو خود حجابی، ورنه رخم عیان است !

گفتم : که از که ، پرسم جانان نشان کویت

گفتا : نشان چه پرسی، آن کوی بی نشان است!

گفتم : مرا غم تو خوش تر ز شادمانی

گفتا : که در ره ما ، غم نیز شادمان است!

گفتم : که سوخت جانم ، از آتش نهانم

گفت : آن که سوخت ، او را ، کی ناله ، یا فغان است!

گفتم : ز « فیض » بپذیر ، این نیم جان که دارد

گفتا : نگاه دارش ، غم خانه تو جان است !
 
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,780
مدال‌ها
7
گفتم آفتاب را گر ببری تو تاب خود
تاب تو را چو تب کند گفت بلی اگر برم
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
گر چرخ ترا خدمت پیوست کند

مپذیر که عاقبت ترا پست کند

ناگاه به شربتی ترا مسـ*ـت کند

در گردن معشوق دگر دست کند
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
گفتیم عشق را به صبوری دوا کنیم
هر روز عشق بیشتر و صبر کمتر است

صورت ز چشم غایب و اخلاق در نظر
دیدار در حجاب و معانی برابر است
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
گر آتش دل برزند بر مؤمن و کافر زند

صورت همه پران شود گر مرغ معنی پر زند
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,151
مدال‌ها
3
گذشت خوبی ام از حد، به شک دچار شدند
به احترام، کمی خم شدم، سوار شدند!

خودم به تیشه‌ی تزیین تراششان دادم
کجای کار غلط بود کردگار شدند؟!

عجب مدار ازین شهر، باده نوشانش
به شرحِ حرمت مِی بر سرِ منار شدند!

دلم ز آینه بودن به تنگ آمده است
که یک به یک همه یاران من غبار شدند!

رفو کنید رفیقان من! چه روزنه‌ها
که راه در دلِ هم یافتند و غار شدند!

حذر کنید رفیقان من! چه نجواها
که من ندیده گرفتم، سرم هوار شدند!

چه کرم‌ها که لگدمالشان نکردی و حیف
که تا دمار درآرند از تو مار شدند!
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
گر سرم در سر سودات رود نیست عجب
سر سودای تو دارم غم سر نیست مرا…

غم آن شمع که در سوز چنان بی‌خبرم
که گرم سر ببرند هیچ خبر نیست مرا
 
بالا پایین