جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مشاعره مشاعره حرف "ش"

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط Tara Motlagh با نام مشاعره حرف \"ش\" ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 11,073 بازدید, 446 پاسخ و 8 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره حرف \"ش\"
نویسنده موضوع Tara Motlagh
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط amir mohamad

نیما نصر

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
657
5,016
مدال‌ها
2
شوق دیدار تو می ســــــــوزد همه شام مرا

برده این دل واپسیـــــــــها صبر و آرام مرا

این چنین دلواپسم از دوری واز رنج تو

تلخی هجرت بسوزاند همه اوقات و ایّام مرا
 

نیما نصر

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
657
5,016
مدال‌ها
2
شد برقع روی تو چو مهت زلف شب آسا
سبحان قدیر جعل اللیل لباسا

تا کی ز غم سود و زیان رنجه توان برد
ای خواجه بیا ساغر می گیر و بیاسا
 
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,781
مدال‌ها
7
شبی نپرسی و روزی که دوست‌دارانم
چگونه شب به سحر می‌برند و روز به شام

ببردی از دل من مهر هر کجا صنمی‌ست
مرا که قبله گرفتم چه کار با اصنام
 

نیما نصر

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
657
5,016
مدال‌ها
2
شبی با یار در خلوت مرا عیشی نهانی بود
که مجلس با وجود او بهشت جاودانی بود

عقیقش از لطافت در قدح چون عکس می افکند
می اندر جام یاقوتی تو گوئی لعل کانی بود

جهان چون روز روشن بود بر چشمم شب تاری
تو گوئی شمع رخسارش چراغ آسمانی بود

ز آه و اشک میگونم شبی تا روز در مجلس
سماع ارغنونی و شراب ارغوانی بود
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,151
مدال‌ها
3
شبی بخواب زدم بوسه بر لبش بخیال
هنوز بر لب آن شوخ می‌زند تبخال

ز چاک پیرهن اندام نازکش ماند
چو عکس برگ گل اندر میان آب، زلال

بنوش باده که اندر طریقت عشق است
چو شیر مادر، خون حرامزاده حلال

صبا ز روی تو گیرم نقاب بردارد
که راست تاب تماشایت ای بدیع جمال

دو ابروان کمانش بدیدم و گفتم
یقین که اوّل ماه و عیان شدست هلال

نمود تا که بمن رخ ز خویشتن رفتم
نبود صبر چنینم باشتیاق جمال

اگر ببزم صبوحی شبی رسد قدمش
نثار مقدم او جان دهیم مالامال
 
بالا پایین