جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مصاحبه مصاحبه از مهران مدیری

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته متفرقه بیوگرافی ها توسط ASHVAN با نام مصاحبه از مهران مدیری ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 634 بازدید, 29 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته متفرقه بیوگرافی ها
نام موضوع مصاحبه از مهران مدیری
نویسنده موضوع ASHVAN
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ASHVAN
موضوع نویسنده

ASHVAN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Aug
8,033
27,719
مدال‌ها
8
شاهین امین: کجا به دنیا اومدی ؟
مهران مدیری: میدان بروجردی . سر آسیاب دولاب.

ش: جایی گفته بودی که طعم فقر را چشیده ای ؟
م: این مورد استثنایی نیست. خیلی از آدمهای همسن و سال من این طعم را چشیده اند. بافت خانواده ها یا کارگری بود یا کارمندی.

ش: الان نسبت به فقر چه حسی داری ؟
م: الان تفسیرم با دوران کودکی و نوجوانی فرق دارد.

ش: بعد از نوجوانی همه ما یک دوران بی پولی را طی کردیم. الان هم هر لحظه ممکن است بی پول شویم.
م: اما این فقر خیلی سینمایی نیست که گاهی پول توی جیبمان نباشد. ولی از آن موقع خیلی از چیزهایی که دوست داشتیم داشته باشیم نداشتیم. خیلی از استعدادها مسیرش عوض میشد. در عین حال کمک میکند به رشد بعضی از استعدادها. مثلا ممکن است داشتن یک ساز برای آدم تبدیل شود به یک آرزوی دست نیافتنی.
 
موضوع نویسنده

ASHVAN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Aug
8,033
27,719
مدال‌ها
8
ش: کدام بخش از آرزوهایت بخاطر فقر از دست رفت ؟
م: من در کودکی هیچ وقت آرزوی مشخصی نداشتم.

ش: یعنی هیچ آرزویی نداشتی ؟
م: چرا. منتها خیلی از نوجوانان هستند که قاطعانه میدانند چه میخواهند.
مثلا خیلیها میخواهند خلبان شوند و این را از 12 تا 20 سالگی میگویند. ولی من آرزوی طولانی ای نداشتم که به آن نرسیده باشم.

ش: یعنی آرزوهایت زیاد و کوتاه مدت بودند ؟
م: بله . دم دمی بودم.

ش: مثلا ؟
م: دوست داشتم زیست شناس شوم. هنوز هم دوست دارم.

ش: تاتر خواندی؟
م: بله. ولی از بچگی با کتابهای برادرم که زیست شناسی خوانده بود ورمیرفتم. شاید طولانی ترین آرزویم این بود. کارهای تحقیقی درباره زندگی حیوانات. هنوز هم خیلی علاقه مندم. فیلمهای مورد علاقه ام فیلمهای مستند است.
 
موضوع نویسنده

ASHVAN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Aug
8,033
27,719
مدال‌ها
8
ش: الان هم آرزوهای دمدمی داری؟
م: نه این مساله مربوط به ناپختگیهای دوران نوجوانی است.

ش: الان آرزوهایت چیست؟
م: زود رسیدیم به اینجا. این مساله مال آخربحث بود.

ش: آخر میخواهیم زود تمامش کنیم. راستش نمیخواهیم خیلی زمانی جلو برویم حرفهایمان را میزنیم. چون خیلی هم خود شیفته ایم فکر میکنیم همه از حرفهای ما خوششان می آید.
م: طبیعتا یک بخشی از آرزوها مربوط به حرفهء ماست. اینکه میخواهیم به کجا برسیم راجع به این حرفه توضیح واضحات است و معلوم.

ش: یعنی چه معلوم است؟ اغلب سینما گران آرزوهای بلندی در این حرفه دارند. مثلا خیلیها دوست دارند که جایزه اسکار بگیرند. هیچ بد هم نیست. یا مثلا در فیلمهای بین المللی ظاهر شوند. تو چه آرزویی داری؟
م: من یک چیزی که نمیدانم آرزوست یا نه. فیلمسازی است آن هم در نوع جدی تا طنز.
 
موضوع نویسنده

ASHVAN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Aug
8,033
27,719
مدال‌ها
8
ش: چرا؟
م: چون به کار جدی بیشتر از طنز علاقه دارم. اصلا اتفاقی وارد کار طنز شدم. طی یک اتفاق علی عمرانی پیشنهاد همکاری در نوروز 72 را داد. اینطوری کار طنز شروع شد. در واقع پیشنهاد علی عمرانی بود. او با داریوش کاردان و مرحوم خسروی ارتباط داشت و قرار بود با یک مجموعه طنز برای شروع سال 72 همکاری کند. گفتم من چه کار باید بکنم، گفت نمیدانم هیچ طرحی ندارم. آن نوع کار ترکیبی هم تا حالا در تلویزیون انجام نشده بود. بعد هم هرکسی هر کاری توانست کرد. از آنجا قضیهء طنزپردازی ما شروع شد. قبل از آن هم دوتا کار تئاتر داشتم که طنز بود. یکی از آنها پانسیون بود که در تالار مولوی سال 66 اجرا شد.

ش: چند تا کار صحنه ای کردی؟
م: 18 ،19 تا که به غیر از یکی که به عنوان آهنگساز همکاری کردم ، بقیه اش بازیگر بودم. مثل سیمرغ و هملت با دکتر صادقی، کیسه بوکس کار علی مؤذنی و ... .

ش: در عرض چند سال این کارها را کردی ؟
م: از زمان انقلاب تا سال 71. بعد چند کار تلویزیونی داشتم ، یکی با خانم ثریا قاسمی و چند کار مذهبی با مجتبی یاسینی، قبل تر از آن هم کار رادیو میکردم.
 
موضوع نویسنده

ASHVAN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Aug
8,033
27,719
مدال‌ها
8
ش: چه سالی وارد دانشگاه شدی؟
م: سال 1365 .

ش: بعد از خدمت سربازی؟ م: نه قبل از آن.
ش: قبل از آن؟
م: ماجرای تحصیل من پیچیده است، اصلا واردش نشویم. سربازی، دانشگاه نصفه، بعد سربازی و ...

ش: زمان جنگ جبهه هم بودی؟
م: بله خیلی جبهه ها بودم. ، مرصاد، حلبچه .

ش: چرا نمیخواهی توضیح بدهی؟
م: اولا از ساعت هفت صبح سر کار بودم و خیلی خسته ام و نمیتوانم تاریخها را بیاد بیاورم. ثانیا، بیوگرافی من نهایتا به چه درد میخورد؟

ش: خب آدمها از یک جایی شروع میکنند و به یک جایی میرسند. قطعا تجربه های جوانی و نوع تحصیل روی کارهای آنها تاثیر میگذارد. جان فورد بوکسور بوده، در بندر کار میکرده و ...
م: یک بخشی بیوگرافی آدمهاست.

ش: بله ما هم یک بخشی از حرفهایمان دربارهء زندگی خصوصی توست. شاهین: گفتی اتفاقی وارد کار طنز شدی. قبل از آن فکر نمیکردی آدم خوشمزه ای هستی؟
مدیری: نه اصلا بازیگری برایم تعریف دیگری داشت. ولی نوروز 72 که ضبط شد دیدم جزییاتی در کار طنز وجود دارد که جالب است. در همین فکرها بودم که پیشنهادهای بعدی شروع شد و قضیه ادامه پیدا کرد.
 
موضوع نویسنده

ASHVAN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Aug
8,033
27,719
مدال‌ها
8
ش: به نظر میرسد که هر جایی دوست داری میتوانی سرک بکشی؟
م: منظورت موسیقی و آواز است؟

ش: نه کاملا. تو گفتی که به کار طنز فکر نکرده بودی و وقتی پیش آمد دیدی خوب است. بعد میروی جلو. خب پس ظاهرا روحیهء سرک کشی و تجربه را داری؟
م: سراغ خیلی چیزها نرفتم به چند دلیل. شاید هم استعدادش را نداشته باشم ، مثل نقاشی.

ش: منظور استفاده از فرصتهاست نه کار.
م: بله اگر فرصتی باشد تجربه میکنم. البته در مورد کارهایی که فکر میکنم میتوانم حتی یک درصد انجام دهم. مثل همین آواز. البته من صدای خودم را دوست ندارم. اما حس و حال خواندنم را دوست دارم. وقتی که میخوانم خودم خیلی لذت میبرم ، اشتباهی فکر میکنم دیگران هم همین لذت را میبرند !

ش: نوارت ظاهرا پر فروش هم شده؟
م: بد نبوده.

ش: نوارت را تقدیم کردی به محمد نوری؟
م: بله بدلیل علاقه ای که به صدای محمد نوری دارم. وقتی کار شروع شد فکر کردیم جنس کار خیلی نزدیک است به آواز او. البته این پیشنهاد فردین خلعتبری بود که سریع پذیرفتم. حتی شعرها هم خیلی نزدیک به نوع کارهای نوری بود.
 
موضوع نویسنده

ASHVAN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Aug
8,033
27,719
مدال‌ها
8
ش: باز هم نوار بیرون میدهی؟
م: مشغول یک کاست مشترک هستیم با هومن نبوی.

ش: تحصیلات آکادمیک در زمینه موسیقی که نداری؟
م: نه ، برادرم پیانیست بوده و هست ، و همیشه موسیقی کلاسیک در خانه ما شنیده میشد.

ش: و با گامهای مختلف و دیگر مسائل موسیقی آشنا شدی؟
م: حداقل ریتم را به لحاظ شنیداری خیلی خوب شناختم و در استودیو بدون آزار کسی خواندم. ریتم و سر ضربها و... درست بود.

ش: فالش هم نخواندی؟
م: نه. چند نفری هم تعجب کردند که با یکبار تمرین ، اجرا صورت میگرفت. شنیدن زیاد موسیقی این حسن را داشت.

ش: در واقع موسیقی را با شنیدن آموختی؟
م: نه فقط شنیدن. تحصیلات آکادمیک نداشتم، سلفژ به صورت علمی نخواندم ، اما میدانم چایکوفسکی در شنبه سال فلان از کنسرواتور که بیرون آمد کجا رفت و به مادام فون مک چی گفت و باعث خلق چه اثری شد. شاید تاریخ موسیقی کلاسیک را به خوبی بدانم. شروع هر اثری را که برایم بگذارید میگویم مال کیست ، چه سالی است ، چه سبک و چه دورانی است و تحلیلش چیست.
 
موضوع نویسنده

ASHVAN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Aug
8,033
27,719
مدال‌ها
8
ش: پس چطور به سمت موسیقی نرفتی؟
م: امکانش پیش نیامد. به دلایل مختلف ، خودم هم تنبلی کردم. برادرم خیلی اصرار داشت که شروع کنم. یادم نیست چرا ولی میدانم که بلاخره نشد. الان به این فکر افتادم ، و به کلاس گیتار میروم.

ش: در نوجوانی و جوانی پر شر و شور بودی که گوش نکردی؟
م: عموما نه. اما یکی دو سال چند تا دوست مرا خیلی شر کردند. اما از بچگی دوست داشتم یک گوشه بنشینم و موسیقی گوش کنم و کتاب بخوانم. خیلی به معنای عام کودکی نکردم. وقتی بچه ها در کوچه بودند من عمدتا نبودم. از جمع گریزان بودم. الان هم این خصلتها را دارم. تنهایی موسیقی گوش کردن را خیلی دوست دارم و فکر کردن زیاد در ساعات طولانی. خیلی آدم اجتماعی نیستم.

شاهین: حتما به تو گفته اند که صورت تلخی داری؟
مهران: بله، خیلیها از این هم فراتر میروند و میگویند آدم غمگینی هستی. خیلی وقتها درست است. در طول روز غمگینیم به شادیهایم میچربد. زود هم خودش را نشان میدهد. به قول یکی از دوستان غم اگر به جاهای ناجور نکشه، چیز خیلی بدی نیست. میتواند منشا خلاقیت هم باشد. ظاهرا در شرق برای غم اصالت بیشتری نسبت
به شادی قائلند.
 
موضوع نویسنده

ASHVAN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Aug
8,033
27,719
مدال‌ها
8
ش: چطور شد آدمی که خلوت را دوست دارد ناخواسته بعد از ساعت خوش یکدفعه اینقدر حاشیه برایش درست میشود - که بخش عمده ای از آنها دروغ بود - و سه سال و نیم ممنوع الکار میشود و بیکار میماند؟
م: خیلی به شخصیت من ربط پیدا نمیکرد. ما در دورانی ساعت خوش را ساختیم که جای این نوع کار بسیار خالی بود. شاید یک بخش از موفقیت آن به خلاقیت فردی و همکاری خوب گروهی برمیگشت.اما بخش دیگر موفقیت آن به خاطر خلا این نوع کارها و این شکل از شادی در آن دوران بود.

ش: شاید هم یک جور واکنش بخاطر نبود خیلی از همین شادیها بود.
م: بله، بعد این مساله آنقدر درشت شد که خیلی از مسائل جامعه را مثل آموزش وپرورش و جوانها را تحت تاثیر قرار داد. شنیدم آموزش و پرورش رسما از صدا و سیما شکایت کرد، چون آن سال افت تحصیلی وحشتناکی بروز کرد و آنها علتش را ساعت خوش میدانستند. حتما همهء بچه ها سر کلاس از برنامه دیشب حرف میزدند. به جایی رسید که عکس من پشت تی شرت و آدامس چاپ شد. تلویزیون وقتی این وضعیت را دید ترجیح داد اول جلوی برنامه را بگیرد. چرا که میزان عواقب آن راحدس نمیزد. من اصلا نمیگویم این عواقب خوب بود یا بد، ولی وجود داشت. بعد از آن هم حرف حدیثها در جامعه وجود داشت. ما هنوز در جامعه بودیم.
 
موضوع نویسنده

ASHVAN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Aug
8,033
27,719
مدال‌ها
8
ش: و میتوانستید سوژه باشید؟
م: بله اینهایی که میگویم کسی به من نگفته. من فکر میکنم اینها دلایل آن مسائل بود. بعد از قطع برنامه هم خود ما حذف شدیم.

ش: آن دوران تا چند ماه روزی نبود که نشریات زرد به آدمهای گروه ساعت خوش به سخیف ترین شکل ممکن نپردازند.
م: بله بعد هم تصمیم گرفته شد ما هیچ کاری نکنیم و این تصمیم به درازا کشید.

ش: یعنی تلویزیون بدون هیچ دلیلی فقط به خاطر جنجالهایی که بوجود آمد، تصمیم گرفت کار نکنید ؟
م: بله. و گفتند این آدمها دیده نشوند تا خود ما اعلام کنیم کی وقتش است. فکر نمیکردیم ایندر طولانی بشود. خب ممنوع الکاری هم تجربه میخواهد و ما هم تجربه نداشتیم. فکر میکردیم فقط 2، 3 ماه بیکار باشیم. تا اینکه از اواخر 76 من کاری را با محمد صالح علاء شروع کردم که تازه گفتند فقط میتواند بسازد و نه بازیگری.. تا 6 ماه گذشت و به برنامهء 77 رسیدیم.

ش: این ممنوع الکاری چرا به تاتر و سینما هم کشید؟ تو که اهل تاتر بودی؟
م: نمیدانم چرا در تمام زمینه های هنری ممنوع الکار شدم.

ش: یعنی به این نتیجه رسیدند که خود شما هم در این جنجالها و مسایلی که پیش آمده مقصر هستید؟
م: بله شاید نوع شمایل کلی ما از نظر شکل کار، طنز ، روحیه و ارتباط با بیننده ، شکل معقولی نداشت.
 
بالا پایین