Puyannnn
سطح
4
مهمان
- Sep
- 13,532
- 22,013
- مدالها
- 3
نویسنده کتاب «حاج جلال» که از برگزیدگان بخش ویژه در چهاردهمین دوره جایزه جلال معرفی شده، معتقد است که تم داستانش را شخصیتی ساده، بیریا، متواضع و روستایی شکل داده که در طول هشت سال دفاع مقدس همهچیزش را از دست داده است.
کتاب «حاج جلال: خاطرات حاج جلال حاجیبابایی» نوشته لیلا نظریگیلانده که در سال 1399 از سوی انتشارات سوره مهر به چاپ رسید، یکی از پنج کتابی است که در چهاردهمین دوره جایزه جلال، عنوان برگزیده بخش ویژه (نگاهی دیگر) را به خود اختصاص داده است.
لیلا نظریگیلانده متولد سال 1364 و ساکن اردبیل است. او آثاری متعددی را در حوزه دفاع مقدس و زندگینامه شهدا به رشته تحریر درآورده است که کتابهای «سی کشتی، یک فرمانده: خاطرات ناخدا یکم عرشه فرید آگهدل»، «طعم پیراشکی مادرم: روایت مادر شهید مهدی مرادیتپه»، «شاگرد دارالمعارف الزهر(س): روایت مادر شهید هوشنگ موذن»، «مرا دکتر خطاب نکن: نگاهی کوتاه به زندگی شهید دکتر داوود اصغری» و «سنگرهای پنهان: نقش زنان استان اردبیل در دفاع مقدس» از آن جمله به شمار میآیند. نظریگیلانده در 19مین کتابش با نام «حاج جلال» روایتی شیرین و روان از خاطرات حاج جلال حاجیبابایی، رزمنده و جانبازی که در طول سالهای دفاع مقدس چهار عضو از اعضای خانوادهاش را از دست داده است، ارائه میدهد، کتابی که به دلیل استقبال مخاطبان به چاپ سیام رسید. عنوان برگزیده جایزه جلال بهانهای شد تا به سراغ او بریم و در گپوگفتی بیشتر از تجربه نگارش کتاب «حاج جلال» با خبر شویم.
شما در کتاب «حاججلال» به موضوعی پرداختید که برای عموم مردم آشنا و قابل لمس است؛ پدر پیر، زحمتکش و وطندوستی که در سالهای دفاع مقدس دو پسر و دو دامادش را از دست داده است. ابتدا کمی درباره این اثر و ایده اولیه و چگونگی شکلگیری آن بگویید.
از اواخر سال 1380 نویسندگی در حوزه دفاع مقدس را با خواندن کتابهای این حوزه و نوشتن کتاب در سطح استانی آغاز کردم، به اینصورت که کتاب رزمندههای استانم را مینوشتم. اخیرا با بحث داعش و داعشی و مدافعان رحم، شهرستان اردبیل نیز سه شهید مدافع حرم داشت که کتاب دو شهید و همسر یکی از شهیدان مدافع حرم را نوشتم. این موضوع رفتهرفته جدیتر شد و در ادامه دیدار خصوصی با رهبر انقلاب اسلامی داشتیم که ایشان تشریح کردند که درباره شهیدان مدافعان حرم و دفاع مقدس هرچه بنویسیم، کم است. با این رهنمون و تجربه نگارش 18 کتابی که در دست داشتم، سفارش کتاب حاج جلال را از تهران دریافت کردم و با هماهنگی حوزه هنری تهران، همدان و اردبیل به خانواده آقای حاجبابایی معرفی شدم. همه دست به دست هم دادند و من برای دیدار با خانواده حاجبابایی به همدان رفتم، آنها را دیدم و با دیدار آنها بیشتر ترغیب شدم تا کتاب این شخصیت پاک، ساده و زلال را بنویسم. وی فردی مردمی است و به دور از جبههگیریهای سیاسی و جناحی برای خودش زندگی میکند، درحالیکه کلی کار برای ما کرده، کلی زحمت برای کشورمان کشیده و امروز همچون یک روستایی زحمتکش در شهر کوچکش زندگی میکند و به باغداری و زراعت مشغول است.
کتاب «حاج جلال: خاطرات حاج جلال حاجیبابایی» نوشته لیلا نظریگیلانده که در سال 1399 از سوی انتشارات سوره مهر به چاپ رسید، یکی از پنج کتابی است که در چهاردهمین دوره جایزه جلال، عنوان برگزیده بخش ویژه (نگاهی دیگر) را به خود اختصاص داده است.
لیلا نظریگیلانده متولد سال 1364 و ساکن اردبیل است. او آثاری متعددی را در حوزه دفاع مقدس و زندگینامه شهدا به رشته تحریر درآورده است که کتابهای «سی کشتی، یک فرمانده: خاطرات ناخدا یکم عرشه فرید آگهدل»، «طعم پیراشکی مادرم: روایت مادر شهید مهدی مرادیتپه»، «شاگرد دارالمعارف الزهر(س): روایت مادر شهید هوشنگ موذن»، «مرا دکتر خطاب نکن: نگاهی کوتاه به زندگی شهید دکتر داوود اصغری» و «سنگرهای پنهان: نقش زنان استان اردبیل در دفاع مقدس» از آن جمله به شمار میآیند. نظریگیلانده در 19مین کتابش با نام «حاج جلال» روایتی شیرین و روان از خاطرات حاج جلال حاجیبابایی، رزمنده و جانبازی که در طول سالهای دفاع مقدس چهار عضو از اعضای خانوادهاش را از دست داده است، ارائه میدهد، کتابی که به دلیل استقبال مخاطبان به چاپ سیام رسید. عنوان برگزیده جایزه جلال بهانهای شد تا به سراغ او بریم و در گپوگفتی بیشتر از تجربه نگارش کتاب «حاج جلال» با خبر شویم.
شما در کتاب «حاججلال» به موضوعی پرداختید که برای عموم مردم آشنا و قابل لمس است؛ پدر پیر، زحمتکش و وطندوستی که در سالهای دفاع مقدس دو پسر و دو دامادش را از دست داده است. ابتدا کمی درباره این اثر و ایده اولیه و چگونگی شکلگیری آن بگویید.
از اواخر سال 1380 نویسندگی در حوزه دفاع مقدس را با خواندن کتابهای این حوزه و نوشتن کتاب در سطح استانی آغاز کردم، به اینصورت که کتاب رزمندههای استانم را مینوشتم. اخیرا با بحث داعش و داعشی و مدافعان رحم، شهرستان اردبیل نیز سه شهید مدافع حرم داشت که کتاب دو شهید و همسر یکی از شهیدان مدافع حرم را نوشتم. این موضوع رفتهرفته جدیتر شد و در ادامه دیدار خصوصی با رهبر انقلاب اسلامی داشتیم که ایشان تشریح کردند که درباره شهیدان مدافعان حرم و دفاع مقدس هرچه بنویسیم، کم است. با این رهنمون و تجربه نگارش 18 کتابی که در دست داشتم، سفارش کتاب حاج جلال را از تهران دریافت کردم و با هماهنگی حوزه هنری تهران، همدان و اردبیل به خانواده آقای حاجبابایی معرفی شدم. همه دست به دست هم دادند و من برای دیدار با خانواده حاجبابایی به همدان رفتم، آنها را دیدم و با دیدار آنها بیشتر ترغیب شدم تا کتاب این شخصیت پاک، ساده و زلال را بنویسم. وی فردی مردمی است و به دور از جبههگیریهای سیاسی و جناحی برای خودش زندگی میکند، درحالیکه کلی کار برای ما کرده، کلی زحمت برای کشورمان کشیده و امروز همچون یک روستایی زحمتکش در شهر کوچکش زندگی میکند و به باغداری و زراعت مشغول است.