جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

متفرقه معرفی بهترین کتاب های کمدی سیاه

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته گفتگو متفرقه کتاب توسط حنا نویس با نام معرفی بهترین کتاب های کمدی سیاه ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 778 بازدید, 11 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته گفتگو متفرقه کتاب
نام موضوع معرفی بهترین کتاب های کمدی سیاه
نویسنده موضوع حنا نویس
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط حنا نویس
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,478
مدال‌ها
3

معرفی کتاب هایی با ژانر کمدی سیاه​


1668250250939.png

طنز را می‌توان از روش‌های موثر در انتقال مفهوم به خواننده دانست. نویسنده با بهره بردن از موقعیت‌ها و یا گفتار طنزگونه علاوه بر اینکه مخاطب را همراه خود نگه می‌دارد او را به‌تدریج در جریان مسائل مختلف مدنظر خود نیز قرار می‌دهد. کمدی سیاه گونه‌ای از طنز به شمار می‌رود که نه‌تنها نگاهی انتقادی به جریان‌های هدف دارد که این انتقاد را با تلخی و گزندگی بیان می‌کند.
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,478
مدال‌ها
3

قابلیت‌های ژانر طنز سیاه


کتاب هایی با ژانر کمدی سیاه اغلب خواننده را در پی خنده به اندوهی درونی و درنتیجه به تعقل وامی‌دارند. کمدی سیاه به‌گونه‌ای است که خواننده در مواجهه با موقعیت‌هایی دردناک و عذاب‌آور احساساتی چون رنج، ترس، اندوه و یا حتی پوچی و نیستی را نیز تجربه می‌کند. ازجمله دیگر ویژگی‌های طنز سیاه می‌توان به بهره‌گیری از تضاد، اغراق، مسخ و استحاله و انحراف از موضوع اشاره کرد.

در وصف ژانر کمدی سیاه از قول « براون وبر » چنین نقل‌شده است که: «طنزی که به‌طورکلی علت خنده را در اموری که جـدی‌تـر از آن اسـت کـه بـه آن بتـوان خندید، مثـل مـرگ انـسان، فروپاشـی نهادهـای اجتمـاعی، بیمـاری‌هـای جـسمی و روانـی، نابهنجاری، رنج، اضطراب، غـم و انـدوه، محرومیـت و تـرور جـستجو مـی‌کنـد». شرایط و موقعیت اجتماعی حاکم بر جوامع نقش موثری در به قوت رسیدن این شیوه داشته‌اند. با این توضیح طنز سیاه قابلیت‌های بسیاری برای بیان مسائل و بررسی و نقد آنها دارد و همین امر سبب شده تا نویسندگان شهیری این شیوه را برگزیده و آثار قابل‌ذکری خلق کنند. در این یادداشت سعی شده تا به معرفی برخی از این آثار از حوزه ادبیات غیرفارسی بپردازیم.​
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,478
مدال‌ها
3

۵ کتاب با ژانر کمدی سیاه

۱. کالیپسو



گفتن و گفتن ازآنچه در زندگی با آن روبه‌روییم و یا به آن دچار می‌شویم از راه‌هایی است که نویسنده‌ها با توسل به آن نه‌تنها خود را نجات می‌دهند که دیگرانی که این اتفاق‌ها را تجربه نکرده‌اند را نیز در تجربه خود شریک می‌کنند و گاه به آنها چیزهایی می‌آموزانند. «دیوید سیدارس» یکی از همین نویسنده‌هاست. کسی که از اتفاق‌های خرد زندگی خود نوشته و ماجراهایی را با قلم خود به تصویر کشیده که اگرچه کوچک‌مقیاس‌اند اما همان اتفاق‌های خاصی هستند که کافی است از جنبه‌ای متفاوت به آنها نگاه کنیم. او که طنزپردازی از خصیصه‌های بارزش است با بهره‌گیری از این توانایی نوشتاری را پیش روی ما می‌گذارد که اگرچه ما را در خنده‌های پیاپی و لاینقطع نگه می‌دارد اما از همان میان چیزهایی را در نهادمان به یادگار می‌گذارد که ما را در ادامه زندگی یاری خواهند کرد. او پرداختن به جزئیات را در طنز خود آمیخته و اتفاقی را رقم می‌زند که بهترین است. تفکر نقادانه‌اش به مسائل مختلف از دیگر ویژگی‌های اوست.

سیدارس در این کتاب با ژانر کمدی سیاه در قالب مجموعه داستان‌هایی کوتاه به رابطه والدین و فرزندان و گذر عمر و چگونگی این رابطه در گذر زمان می‌پردازد. طنز تلخ او در این کتاب به‌گونه‌ای است که در باب آن گفته‌اند «شمشیر را از رو بسته است». او در این کتاب باز هم از زندگی خود مثال‌هایی واقعی گرفته و چارچوب داستانش را بر آن‌ها سوار کرده است. در پس این داستان‌ها غمی نشسته است که ما را در اوج خنده به اندوه می‌رساند و بی‌شک آنجاست که قوه تعقل ما هوشیار می‌شود.
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,478
مدال‌ها
3

معرفی کتاب کالیپسو


«کالیپسو» مجموعه داستان‌های طنزی از دیوید سداریس، نویسنده آمریکایی است .

نشریه‌ی گاردین درباره‌ «کالیپسو» و دیوید سداریس می‌نویسد:

«بی‌شک دیوید سداریس پادشاه طنز است... «کالیپسو» هم خنده‌دارتر و هم دردناک‌تر از نوشته‌های دیگر اوست.»

سداریس در ایران نویسنده‌ای نام‌آشناست. آثار قبلی او همیشه با استقبال مخاطبان ایرانی روبه‌رو شده‌اند. «کالیپسو» هم که آخرین اثر او است، مجموعه‌ای است از یادداشت‌هایی در ژانر کمدی سیاه درباره‌ی زندگی مدرن و روابط انسانی. هجویه‌ای که هم می‌خنداند، هم عمیقاً متأثر می‌کند.


«کالیپسو» یکی از پرفروش‌ترین آثار طنز ۲۰۱۸ در آمریکا بوده است. این کتاب در سایت گودریدز با اختلاف اندکی در تعداد آرا، رتبه‌ی دوم بهترین اثر طنزِ سال ۲۰۱۸ را به انتخاب مخاطبان به دست آورده است.

بخشی از کتاب:

«یکی از بسیار چیزهایی که هیچ‌وقت درک نمی‌کنم این است که چرا نتیجهٔ سرچ روی کامپیوتر من با نتیجهٔ سرچ روی باقی کامپیوترها فرق دارد. مثلاً کامپیوتر خواهرم ایمی؛ می‌رود سر کامپیوتر و توی گوگل تایپ می‌کند: «یک خانم پنجاه ساله چه شکلی است؟» و همان لحظه عکس‌هایی برایش می‌آید که باورم نمی‌شود این‌ها را همین‌جوری آزاد گذاشته باشند روی اینترنت که همه بتوانند ببینند. منظورم عکس‌های آنچنانی نیست که توی وب‌سایت پلی‌بوی پیدا می‌کنید. یک جوری است که انگار پرسیده: «درون یک زن پنجاه ساله چه شکلی است؟»
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,478
مدال‌ها
3

۲. غریبه‌ای در قصر


کیست که مارک تواین را نشناسد و یا احیانا کتابی از او نخوانده باشد؟ بسیاری از ما کودکی‌مان را پای تلویزیون به دیدن اقتباس‌های تصویری از این آثار گذرانده‌ایم بی‌آنکه حتی او را بشناسیم. رنگ‌وبویی که در تخیل آن داستان‌ها بود ما را با خود به دنیاهایی متفاوت می‌برد و این‌ها همه برآمده از توانایی شگرف نویسنده در خلق فضا و شخصیت بود. او که قریحه طنز نیز داشت در خلال این روایت‌ها گاه چنان آن را میانه‌دار می‌کرد که بر جذابیت اثر افزوده می‌شد.
در کتاب «غریبه‌ای در قصر» با ژانر کمدی سیاه نیز او همین طنز را به کار گرفته و با رقم زدن اتفاقی ناممکن سعی بر بازگویی و روایت چیزهایی دارد که هرکدام می‌توانند بن‌مایه شروع تفکر در انسان باشند. او قهرمان داستانش را در پی اصابت ضربه‌ای به سرش به دوران ماقبل می‌فرستد و در مواجهه او با افراد قصر پادشاهی اتفاق‌هایی را رقم می‌زند. نه‌تنها این مواجهه که تلاش فرد در رهانیدن این مردم از جهل و خرافات همراه با طنزی است که در قالب طنز سیاه می‌گنجد.
آثار زیادی با محوریت سفر در زمان و مواجه‌شدن با نیاکان و پیشینیان نوشته‌شده‌اند و اقتباس‌های تصویری متعددی نیز از آن‌ها ساخته‌شده است اما آنچه این اثر مارک تواین را از دیگر آثار متمایز می‌کند همین طنز سیاهی است که در جای‌جای آن رخ نموده است. مواجهه فردی عادی از دنیای امروز با افرادی از رده‌های بالای اجتماع در قرون گذشته و تلاش بر شناساندن بدیهیات به آنها بستر مناسبی برای ارائه چنین ژانری است و مارک تواین به‌خوبی از پس این روایت برآمده است.
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,478
مدال‌ها
3

معرفی کتاب غریبه‌ای در قصر

کتاب غریبه‌ای در قصر رمانی نوشته ی مارک تواین است که با ترجمه علی‌اکبر لبش منتشر شده است. این کتاب نخستین بار در سال ۱۸۸۹ منتشر شد. داستان این رمان با شخصیتی به نام هنک مورگان آغاز می شود این کتاب در ژانر کمدی سیاه و تخیلی نوشته شده و بسیار جذاب است.

درباره کتاب غریبه‌ای در قصر

هنک مورگان که در قرن نوزدهم، مکانیکی ماهر در یک کارخانه‌ی اسلحه‌سازی در نیوانگلند است. در یک دعوا، ضربه شدیدی به سرش می‌خورد و وقتی به هوش می آید، متوجه می‌شود که در قصر پادشاه افسانه‌ای و مشهور انگلستان، شاه آرتور، است و شوالیه ها و جادوگرها دورش را گرفته‌اند. هنک که از نادانی و خرافه‌ی فرهنگ دوران آرتور کلافه است تصمیم می‌گیرد از طریق آشنا کردن آن‌ها با تحصیل و تکنولوژی آن‌ها را نجات دهد. تواین در کتاب غریبه ای در قصر، به دنبال این جواب است که پیشرفت مادی آیا خوشبختی هم به همراه دارد یا خیر.

خواندن کتاب غریبه‌ای در قصر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات کلاسیک پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب غریبه‌ای در قصر

در اولین فرصتی که به دست آوردم، آهسته و پنهان به گوشه‌ای رفتم، با دست روی شانهٔ مردی سال‌خورده زدم که ظاهری معمولی داشت و با اشاره و آهسته از او پرسیدم «دوستِ من، می‌شود در حق من لطفی کنید؟ آیا شما به این تیمارستان تعلق دارید یا برای ملاقات یا کاری مثل این، این‌جا هستید؟»
احمقانه مرا ورانداز کرد و گفت «شادباش، سرور من.»
گفتم «کافی است. فکر می‌کنم شما هم بیمار هستید.»
همین‌طور که در فکر بودم از او دور شدم و به دنبال رهگذری که حواسش سرجایش باشد و کمی روشنم کند، چشم چرخاندم. خیلی زود شخصی را که دنبالش بودم، پیدا کردم. او را به کناری کشیدم و در گوشش گفتم «ممکن است سرنگهبان را یک دقیقه ببینم؟ فقط یک دقیقه... خواهش می‌کنم، اجازه دهید.» «اجازهٔ چه؟ اگر ناراحت نمی‌شوید مرا معذور دارید.» سپس ادامه داد و گفت که شاگردآشپز است و وقت پُرحرفی ندارد، گرچه دوست دارد در وقت دیگری با من حرف بزند و بداند لباس‌هایم را از کجا آورده‌ام. همین‌طور که دور می‌شد به کسی اشاره کرد و گفت «او که آن‌جاست آن‌قدر بی‌کار هست که بتواند منظور تو را برآورد و بدون شک او هم به دنبال تو می‌گردد.» آن شخص پسر لاغری بود با شلوار رنگیِ تنگی که او را شبیه هویج دوشاخه‌ای کرده بود. بقیهٔ لباسش مقداری ابریشم آبی‌رنگ و بند و طوق‌های قشنگ بود. موهای فر و بور بلندی داشت و کلاه ساتن ارغوانی‌اش را تا روی گوش‌هایش کشیده بود. ظاهراً خوش‌اخلاق بود و رفتارش نشان‌دهندهٔ خیال راحتش بود. آن‌قدر جالب بود که می‌شد قابش کرد. نزدیک آمد و با لبخند و کنجکاوی گستاخانه‌ای سرتاپایم را ورانداز کرد و گفت که خدمتکار است و در پی من آمده است.
گفتم «برو پی کارت، تو به درد من نمی‌خوری.»​
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,478
مدال‌ها
3

۳. یک اتفاق مسخره


در میان نویسندگان روس نام «فئودور داستایوفسکی» را بارها و بارها شنیده‌ایم. نویسنده‌ای که مضامین اجتماعی را در داستان‌هایش پررنگ می‌دید و همین امر این نوشته‌ها را در بین خوانندگان بی‌شمارش محبوب‌تر کرده بود. داستایوفسکی با مهارت تمام به خلق و پردازش شخصیت‌هایی پرداخته که خصایص انسانی در آنها به‌شدت ملموس است. همین چیره‌دستی و پرداختن به ویژگی‌های واقعی سبب شده تا داستان‌هایش مخاطبانی از تمام دنیا داشته باشند چراکه خصایص آدمی امری مشترک میان جوامع مختلف است.
او یک کتاب با ژانر کمید سیاه هم دارد. داستایوفسکی در داستان «یک اتفاق مسخره» ریا و ظاهرسازی را بن‌مایه کار خود قرار داده است و با پردازش ماجرای صاحب‌منصبی که دم از فروتنی می‌زند تلاش می‌کند باطن و ظاهر این فرد را پیش روی مخاطب به تصویر بکشد. او شخصیت داستانش را در موقعیتی قرار می‌دهد که بااینکه هدفش بهره‌مندی از همین ظاهرسازی است اما ماجراها به‌گونه‌ای می‌چرخند که همه‌چیز جور دیگری رقم می‌خورند. طنزی آمیخته با اندوه در تمامی این موقعیت‌هایی که خلق‌شده وجود دارد که خواننده را به تعمق وامی‌دارد. نویسنده به‌خوبی توانسته این شخصیت را در مواجهه با خود و دیگران به خواننده بشناساند و گفتگوهای او با خودش و در حضور دیگر افراد را کمک‌حالی برای شناخت بیشتر او به مخاطب قرار داده است.
اگرچه در مهارت و توانایی نویسنده هیچ شکی نیست اما «یک اتفاق مسخره» به دلیل پرداختن به موضوعی فراگیر به‌خوبی توانست نظر مخاطب را به خود جذب کرده و تعداد زیادی از خوانندگان را با خود همراه کند.
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,478
مدال‌ها
3

معرفی کتاب یک اتفاق مسخره

این اتفاق مسخره زمانی رخ می‌دهد که در روزگار تجدید حیات کشور روسیه، سه مرد محترم با درجه ژنرالی دور میز کوچکی در عمارتی مجلل نشسته‌اند و با خیال راحت شامپاین می‌نوشند. یکی از آنها صاحب خانه است که به مناسبت خریدن عمارت محبوبش و شب تولدش، مهمانی داده است. آن هم فقط با سه مهمان. سه ژنرال بر سر اصلاحات اداری همچون احترام به کارمندان، رفتار انسانی با زیردستان و.... صحبت می‌کنند که بین‌شان اختلافی پیش می‌آید و با دلخوری از هم جدا می‌شوند. ایوان ایلیچ یکی از افراد مهمانی همان شب متوجه می‌شود که کارمند زیردستش مجلس عروسی دارد. تصمیم می‌گیرد که سرزده به مهمانی این کارمند برود و به خیال خودش خوشحالش کند و نوع دوستی خود را نشان دهد و کارش مشتی هم باشد بر دهان هم‌صحبت‌های چند دقیقه پیشش. او به مهمانی وارد می‌شود و کارمندش را شگفت‌زده می‌کند. اما با گذشت زمان دچار احساسی دوگانه می‌شود. از یک سو دوست دارد حس برتری طلبی را درخودش بکشد و از سوی دیگر نمی‌تواند و در عین حال می‌خواهد با صحبت درباره اصلاحات و برابری و... توجه میهمانان را به دست آورد و برای خودش محبوبیت و توجه مضاعف بدست آورد. اما ماجرا جور دیگی پیش می‌رود. جوری که همه فکر کنند او یک ابله خودشیفته است و برای تظاهر و جلب توجه به مهمانی آمده است و در نهایت همه اتفاقات جوری پیش می‌رود که خاطره تلخی از شب مهمانی برای حضار می‌ماند. داستایفسکی در این داستان هم آن تبحر جادویی خود را در به تصویر کشیدن حالات درونی متضاد و متناقض انسانی نشان داده است. تبحری بی‌نظیر در روانکاوی انسان‌های دچار عقده، شکست‌خورده و ناکامی که در هر فرصتی به دنبال اثبات خود هستند. خرده بورژوایی که تعریف درستی از نوع‌دوستی ندارد اما می‌خواهد خود را به عنوان یک انسان‌دوست بشناساند و تلاش او به طنزی مسخره تبدیل می‌شود. در «یک اتفاق مسخره» همه چیز در سطحی نمادین می‌گذرد تا اشاره‌ای به وضعیت دیوان سالاری رو به افول و طبقات از هم پاشیده روسیه در زمان نویسنده داشته باشد.

خواندن کتاب یک اتفاق مسخره را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

اگر از دوست‌‌داران داستایوفسکی هستید و از خواندن و شنیدن آثارش لذت می‌برید، یک اتفاق مسخره را که در ژانر کمدی سیاه نوشته شده است، حتما بخوانید. همچنین کتاب صوتی یک اتفاق مسخره در طاقچه در دسترس است.

در بخشی از کتاب یک اتفاق مسخره می‌خوانیم:

«حقیقتآ وضعیت او لحظه به لحظه عجیب‌تر می‌شد. تازه انگار این یک‌جور نیشخند سرنوشت بود. فقط خدا می‌دانست در همین یک ساعت چه‌ها بر او گذشته است. وقتی پا به این مجلس گذاشت، به‌اصطلاح آغوشش را به روی تمام بشریت و تمامی زیردستانش گشوده بود. و حالا، یک ساعت نگذشته، از ته قلب دردمندش می‌دانست و احساس می‌کرد از پسِلدونیموف بیزار است، به او لعنت می‌فرستاد، همین‌طور به تازه‌عروسش و به مجلس عروسی‌اش. بدتر این‌که از نگاه و چهرهٔ پسِلدونیموف هم آشکارا برمی‌آمد که از او نفرت دارد. در چشمانش فقط یک چیز خوانده می‌شد: «ای کاش گورت را گم می‌کردی، ملعون! خودت را به‌زور آویزان ما کرده‌ای!....»»​
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,478
مدال‌ها
3

۴. اتحادیه ابلهان


مواجهه فردی ایده‌آل‌گرا که فکر می‌کند می‌تواند دنیا را به همان شکل درست خودش دربیاورد با جامعه‌ای با تمام زیروبم‌ها و درست و غلط‌هایش چه موقعیت‌هایی را می‌تواند خلق کند؟ همه اینها را در کتاب «اتحادیه ابلهان» می‌بینیم. قهرمان این کتاب با ژانر کمدی سیاه که در پی اصلاح امور است، حتی شغلی برای خودش ندارد. او در پی یافتن شغل و داشتن درآمد در موقعیت‌های مختلفی قرار می‌گیرد و هر بار ویژگی‌های شخصیتی او باعث خلق اتفاق‌هایی می‌شود که هرکدام بخشی از روایت را تشکیل می‌دهند. اگرچه پرداختن به چنین موضوعی می‌تواند دردناک و حتی آزاردهنده باشد اما نویسنده با زیرکی تمام چاشنی طنز را به آن افزوده و محصول چنان از آب درآمده که نه‌تنها مخاطبان بسیاری را به خود جذب کرده که تحسین منتقدان بسیاری را نیز برانگیخته است. شاید بتوان سرنوشت نویسنده را که در پی عدم انتشار کتابش سرانجام خودکشی کرد و کتاب بعدها به چاپ رسید و مورد اقبال واقع شد، محرکی مثبت در جذب مخاطب دانست اما پرداخت قوی و توصیف دقیق تمامی موقعیت‌هایی که قهرمان در آن قرار می‌گیرد همان برگ برنده‌ای است که کتاب در دست دارد. نویسنده به‌خوبی از پس تصویر جامعه‌ای درگیر صفات بد برآمده و این قهرمان متفاوت را در مواجهه با تمامی رذایل و پستی‌های حاکم بر جامعه قرار می‌دهد و عکس‌العمل دیگران را در این مواجهه رودررو می‌سنجد و تنها ماندن قهرمان را به رخ خواننده می‌کشد. او این هدف اصلی را با چاشنی طنز همراه و نوعی اندوه عمیق را راهی قلب مخاطب می‌کند و با این کار تلاش دارد تا خواننده را به تفکر پیرامون خوبی‌ها و بدی‌ها و ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها وادار کند.
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,478
مدال‌ها
3
معرفی کتاب اتحادیه ابلهان

کتاب اتحادیه ابلهان در ژانر کمدی سیاه، نوشته جان کندی تول است. این کتاب زمانی منتشر شد، که نویسنده‌اش از افسردگی خودکشی کرده بود. ماجرای کتاب، ماجرای پسری است که علی‌رغم تحصیلات و سواد بالایش، نه شغلی دارد و نه خانواده‌ای.

درباره کتاب اتحادیه ابلهان


جان کندی تول اولین رمان خود را در سی‌سالگی نوشت و مدت زیادی به دنبال چاپ کتابش سراغ ناشران مختلف رفت، اما کسی حاضر به چاپ کتابش نشد، بعد از مدتی در پی سرخوردگی از چاپ کتابش، ناامید و افسرده در ۳۲ سالگی خودکشی کرد. بعد از مرگ جان کندی تول، مادرش نسخه‌‌های پرینت‌شده‌ی کتاب را پیش ناشران زیادی برد و بعد از چند ماه دوندگی موفق به چاپ این کتاب شد. رمانی که به سرعت مورد توجه مخاطبان و تحسین منتقدان قرار گرفت. اتحادیه ابلهان در همان سال موفق شد جایزه ادبی پولیتزر را دریافت کند و تنها کتابی است که بعد از مرگ نویسنده‌اش برنده این جایزه شد.

اتحادیه ابلهان داستان زندگی پسری به نام «ایگنیشس» است. او فوق لیسانس فلسفه قرون وسطی دارد و با حدود چهل سال سن، به دلیل روحیه آرمانگرایانه‌اش نه ازدواج کرده و نه جایی مشغول به کار است.

ایگنیشس، با مادر پیرش زندگی می‌کند. هر دو آن‌ها روحیه‌ای بسیار عجیب دارند، که کشف همین روحیه منحصربه‌فرد خواننده را به دنبال داستان می‌کشاند.

در نهایت به اصرار مادرش در یک کارخانه مشغول کار اداری می‌شود. خردمندی متفاوت او باعث می‌شود نتواند خودش را با واقعیت‌های جامعه تطبیق دهد و همین موضوع دردسرهای زیادی را برای ایگنیشس و دیگران ایجاد می‌کند. دردسرهایی که گاه ما را می‌خندانند و گاه باعث می‌شوند از دستش عصبانی شویم.

«اتحادیه ابلهان» سال ۱۳۹۱ با ترجمه خوب و روان پیمان خاکسار وارد بازار شد و به سرعت در لیست کتاب‌های پرفروش قرار گرفت.

این رمان که در ژانر کمدی سیاه نوشته شده است، در سال ۱۹۸۱، بعد از خودکشی نویسنده، جایزه پولیتزر را برای خالقش به ارمغان آورد. این جایزه یکی از معتبرترین جایزه های ادبی آمریکاست.

خواندن کتاب اتحادیه ابلهان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟


شاید این روزها که اطرافمان پر است از آدم‌های معترض به شرایط دنیا و جامعه، خواندن این کتاب در ژانر کمدی سیاه جذاب‌تر هم باشد. شخصیت اصلی داستان پسری است که نسبت به جهالت مردم جامعه حساس است و دلش می‌خواهد جامعه را با اعتراض‌هایش تغییر دهد. شاید ناسازگاری و آشوب‌گری ایگنیشس ما را یاد ناطوردشت بیندازد. برای همین اگر از آن رمان خوشتان آمده، ممکن است عاشق این رمان هم شوید. این رمان در عین حال، رمانی طنز است. برای همین پیشنهاد می‌کنیم، خواندنش را طرفداران ژانر کمدی از دست ندهند.

در بخشی از رمان اتحادیه ابلهان می‌خوانیم:


ایگنیشس فریاد می‌کشید: باید با شهردار تماس بگیرم.

صدایی از میان جمعیت گفت: دست از سر این پسر بردارین.

پیر مردی اضافه کرد: برین رقاصای خیابون بربن رو بگیرین. اون بچه خوبیه منتظر مادرشه.

ایگنیشس مغرورانه گفت: ممنونم امیدوارم همه‌ی شما به این بی عدالتی شهادت بدین.

پلیس با اعتماد به نفسی که لحظه به لحظه کمتر می‌شد به ایگنیشس گفت: باید با من بیای، جمعیت داشت در هم گره می‌خورد و هیچ افسر راهنمایی و رانندگی هم آن اطراف نبود. میریم کلانتری.

دیگه گار به جایی رسیده که حتی یه پسر خوب هم نمی‌تونه بیرون فروشگاه منتظر مادرش بایسته، دوباره پیر مرد بود.

این شهر تا حالا این جوری نشده بود، کار کمونیستاس.

پلیس در همان حال که از تازیانه‌های سیم عود جاخالی می‌داد خطاب به پیر مرد گفت: به من گفتی کمونیست؟ تو رو هم می‌برم. باید حواست باشه به کی می‌گی کمونیست.

پیر مرد فریاد زد: تو نمی‌تونی منو دستگیر کنی. من عضو باشگاه سالخوردگانی هستم که تحت نظر بخش سرگرمی نیواورلینز اداره می‌شه.

زنی جیغ کشید: این پیر مردو ول کن پلیس کثیف، اون دیگه الان نوه نتیجه داره.

پیر مرد گفت: بله که دارم. شش تا نوه دارم که همه‌شون هم پیش خواهرای مقدس درس می‌خونن. خیلی ‌هم با‌هوشن.

ایگنیشس مادرش را دید که آرام از فروشگاه بیرون می‌آمد، جوری جعبه‌های شیرینی را دست گرفته بود که انگار به جای شیرینی پر از سنگ هستند.

داد زد: دیر رسیدی مادر، دستگیر شدم.
 
بالا پایین