جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

دلنوشته [مغبچه] اثر •ریحانه کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط پژواک خاموشی با نام [مغبچه] اثر •ریحانه کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 701 بازدید, 31 پاسخ و 16 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع [مغبچه] اثر •ریحانه کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع پژواک خاموشی
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط -pariya-
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
843
9,715
مدال‌ها
2
1000050005.jpg


عنوان: مغبچه
نویسنده: ریحانه
ژانر: عاشقانه/تراژیک/اجتماعی
عضو گپ نظارت ادبی سوم
مقدمه:

از دخترکانی كه شانه‌اى مردانه در كنارشان دارند. امروز،‌ حتى از من كه تو را ندارم متنفرم. خورشيد بى‌رحمانه به صورتم می‌تازد و من در مرداد آتشين تابستان، شاهد انجماد يک‌باره تمام احساست بودم. در ايستگاه اتوبوس نشسته‌ام و خيره به مردم اين شهر هنوز تو را جست وجو می‌کنم! می‌بينى هنوز چه قدر ديوانه‌ام؟
 
آخرین ویرایش:

STARLET

سطح
4
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
طراح آزمایشی
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,645
17,011
مدال‌ها
10
مشاهده فایل‌پیوست 226473
بسمه تعالی

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]
 

پیوست‌ها

  • 1000009583 (2).png
    1000009583 (2).png
    1.1 مگابایت · بازدیدها: 0
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
843
9,715
مدال‌ها
2
به يافتن كسى كه حتى لباسش هم شبيه تو باشد و ثانيه‌اى مرا اميدوار كند هستم. تو هنوز در اين شهر هستی و من به تو دل بسته‌ام. اين اشک‌ها آبرو سرشان نمی‌شود ! نگاه ترحم‌ انگيز منتظران اتوبوس خط واحد، برايم مهم نيست. راستى ايستگاه آخر كجاست؟! ايستگاهى كه من او را پيدا كنم چه نام دارد؟! سرم را به ديوار شيشه‌اى ايستگاه تكيه می‌دهم، چشم‌هايم را كه می‌بندم.
 
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
843
9,715
مدال‌ها
2
گوش‌هايم از صداى بوق ماشين‌ها و هياهوى خيابان‌ها کر می‌شود. فقط صداى مردانه پر آوايش در گوشم می‌پیچد. آرامِ جانم آرامِ جانت را كجا چنين بى‌كس رها كردى؟! كاش چشم‌هايم براى هميشه بسته بماند. اصلاً اين شهر و اين دنياى بى تو، ارزش ديدن ندارد! حداقل پشت پلک‌هايم باش تا بتوانم تو را داشته باشم.
 
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
843
9,715
مدال‌ها
2
من به دنبال دلی می‌گردم که در آن خانه بسازم. با شور، پشت هر پنجره‌اش گل بکارم و با عشق بنشینم و با یار از حرف و سخن‌های دلم بگویم. در این خانه‌ی عشاق همیشه باز است، چون‌ که روح در ودیوارش جز دم عشق و صفا ندیدم. در آن معماریِ با صفا چه خوش می‌گذرد. راستی یادم رفت که بگویم با تو از نام و نشان و خاکش، به صفای دل عشاق جهان بنویسیم.
 
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
843
9,715
مدال‌ها
2
اینجا، جای آن‌ک.س که عشق و سودا به سرش ندارد نیست. من همانم که همیشه غم و غصه‌ی بی‌شمار دارم. آنی هستم که تنهاترین است و حتی سایه‌ام هم ندارد. این منم که خوبی‌هایم را کسی هرگز نشناخته است. آنی که در راه رفاقت همه‌ی هستی‌اش را باخته است. بعضی دوست دارم‌ ها یک حال عجیبی دارند. یعنی همه چیز من هستی. یعنی فقط با تو آرام می‌شوم. یعنی می‌شود فردا دوباره ببینمت. یعنی می‌شود تاصبح کنار هم باشیم. اصلاً کاش همیشه مال هم باشیم ولی؛ یک دوست دارم‌هایی هست که دیگر دوست ندارم بشنوم.
 
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
843
9,715
مدال‌ها
2
خاطراتم تو را یاد یک چیزهایی می‌اندازد که مدت هاست داری فراموشش می‌کنی. یاد یک کوچه‌ی باریک، یک خیابان بزرگ، یک کافی شاپ خاطره‌انگیز، یک گل مخصوص زیبا، یک عطر خاص و بوییدنی، کنار یک آدمی که‌ یک روزی تو را می‌خواست. بعضی دوست دارم‌ها خیلی نامرد هستند. با آمدنت فصل جدیدی را در زندگی‌ام به وجود آوردی و با رفتنت تمام فصل‌های زندگی‌ام را به فصل خزان تبدیل کردی. چشمان تو سرانجام روزهای خوش زندگی‌ام بود.
 
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
843
9,715
مدال‌ها
2
لبخند تو آرزوی هرشبم قبل از خواب بود. امواج زندگی پرتلاطم و ناآرام بود ولی با چشمان و دستای‌گرم تو آرام گرفت. کاش همیشه بودی تا زندگی به من لبخند بزند. من به دستان گرم تو محتاجم. مهتاج لبخند تو، مهتاج زندگی آرامی که تو هر روز صبح در آن به من لبخند بزنی زندگی من. پر از خط وخطوط‌های خم وراست است. یک جایی اززندگی‌ام دیگر نفس کشیدن ساده نیست.
 
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
843
9,715
مدال‌ها
2
جایی که باید همه‌ی اتفاقات غیرقابل هضم زندگی‌ات را باور کنی. چه‌قدر ایستادگی در مقابل این زندگی که سخت آدم‌ها را بازی می‌دهد دشوار است. سخت است عاشق بشوی و زجر کشیدن عشقت را ببینی و تحمل کنی. عاشقی تاوان دارد. یک تاوان پر از درد که قلبت را می‌شکند. سال‌ها به انتظارش می‌نشینی تا اینکه یک روزی بیاید.
 
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
843
9,715
مدال‌ها
2
و این چنین می‌گذرد! عاشق و معشوق به هم می‌رسند! حال دلِ هر دو نفر دگرگون می‌شود! و این چنین زندگی شیرین می‌شود! زندگی را به آغوش بکشند! طعم شیرینش به دلت می‌نشیند! و این چنین می‌گذرد و جان آرامش می‌گیرد! این چنین می‌گذرد! می‌گویند پاییز فصل عاشقی است؛ راست هم می‌گویند. پاییز بود که نگاهت مثل چوب کبریت بر تن قلبم کشیده شد و آتش عشقت در وجودم زبانه کشید.
 
آخرین ویرایش:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین