- Feb
- 4,146
- 9,139
- مدالها
- 4
فکر کنم دو ماهی میشه در خواست دادم!
با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!فکر کنم دو ماهی میشه در خواست دادم!
منتقد شما: @نهال رادان
منتقد شما: @نهال رادان![]()
در حال تایپ - [رمان شیطنت تا عشق] اثر «مانیا محرابی»
نام رمان: شیطنت تا عشق نام نویسنده: مانیا محرابی ژانر: طنز، عاشقانه عضو گپ نظارت S.O.W(6) خلاصه: من هم یک اتفاقم یک اتفاق برای مردی که عاشقانه میپرستمش! مطهره دختر شیطونی که برای ادامه تحصیل به تهران میره و گیر چشمای عسلی مردی میشه که استادشِ... اما با این وجود هر بلایی که میتونه سر استاد...forum.romanbook.ir
درخواست منتقد همراه
منتقد شما: @نهال رادانسلام در خواست منتقد همراه برای رمان برگ سبز پاییز
![]()
مطلوب - برگ سبز پاییز اثر اسرا سیدی
نام رمان: برگ سبز پاییز نام نویسنده: اسرا سیدی عضو گپ نظارت: S.O.W (۸) ژانر: عاشقانه، درام، اجتماعی خلاصه: برای همه پاییز با مهر شروع میشه. اما پاییز زندگی من جایی شروع میشه که مهر تو تموم بشه. زندگی من بهارش شکوفه نداشت. تابستونش گرما نداشت. زمستونش سفیدی نداشت. فقط پاییز بود و باران و رعد و...forum.romanbook.ir
منتقد شما: @MHPدرخواست منتقد برای رمان تعویق برای همیشه![]()
در حال تایپ - [رمان تعویق برای همیشه] اثر «سپیده نصیری کاربر انجمن رمان بوک»
نام رمان: تعویق برای همیشه نام نویسنده: سپیده نصیری ژانر: جنایی_عاشقانه ناظر: عضو گپ نظارت (۶)S.O.W خلاصه: مهتا دختر بلند پروازی که از طریق فرناز که همکلاسی دانشگاهشه، وارد خلاف بزرگی میشه که اوایل ازش لذت میبره، اما بعد از یه سِری تغییرات توی زندگیش، تلنگری میشه برای فرار از این بازی خطرناکforum.romanbook.ir
منتقد شما: @MHPدرخواست منتقد همراه![]()
در حال تایپ - [سایکوپاتی] اثر «ویشار دخت کاربر انجمن رمان بوک»
عنوان: سایکوپاتی نویسنده: ویشار دخت ژانر: معمایی، جنایی، پلیسی عضو گپ نظارت: S.O.V(1) خلاصه: عدم پشیمانی هنگام و بعد از کارهای ناشایست، خودباور بودن بیشازاندازه، تمایل به خشونت، نشانههای سایکوپاتی در او بود! لبخندی که همانند تبسم بر لبان آتش بود، چشمانی که خون را در خود جای داده بودند، کلت...forum.romanbook.ir
ما که پول نداشتیم دماغامان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک