جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

وبتون مانهوا من جای قهرمان رو میگیرم!

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته سرای مترجمان کمیک توسط ام کا اچ p.r با نام من جای قهرمان رو میگیرم! ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 101 بازدید, 1 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته سرای مترجمان کمیک
نام موضوع من جای قهرمان رو میگیرم!
نویسنده موضوع ام کا اچ p.r
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ام کا اچ p.r
موضوع نویسنده

ام کا اچ p.r

سطح
5
 
مدیر تالار کمیک
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کمیک
نویسنده ادبی انجمن
شاعر انجمن
Jun
3,071
17,536
مدال‌ها
6
داستان : در زندگی اولم، من سو-یئون بودم، فرزند نامشروع یک خانواده ثروتمند که یک زمین خوردن ساده می‌توانست بینی‌ام را بشکند. در زندگی دوم، به ناحق به عنوان فرزند نامشروع یک رهبر فرقه هنرهای رزمی زندگی کردم. و حالا، در زندگی سوم، خودم را در یک رمان عاشقانه از زندگی اولم می‌بینم که نقش دختر نامشروع خانواده حامی شرور را بازی می‌کنم! باور نکردنی است، این بار، من دوباره یک فرزند نامشروع هستم. این خیلی ناعادلانه است! مصمم هستم که طبق شرایط خودم زندگی کنم، سه قانون ساده تعیین کرده‌ام: ۱. با پدر بی‌تفاوت داستان اصلی خداحافظی کنم - من هم او را دوست ندارم. ۲. از هر شخصیت مرد اصلی که شبیه سگ‌های دیوانه است و نزدیک شخصیت زن اصلی پارس می‌کند، دوری کنم. ۳. از شروری که قرار است خانواده را نابود کند فرار کنم. او با لبخند می‌گوید: "سلام، بلیس. من خواهر بزرگتر تو هستم." صبر کن، خواهرم دوست‌داشتنی‌تر از آن چیزی است که انتظار داشتم؟ قرار نیست من دخالت کنم، اما این زندگی باید بدون دردسر باشد، تا زمانی که از شخصیت‌های مرد دور بمانم. با این حال، وقتی سعی می‌کنم از فجایع قریب‌الوقوع دوری کنم، متوجه می‌شوم که به‌طور تصادفی با آنها روبرو می‌شوم. شاهزاده آینده در کوچه پشتی می‌پرسد: «چیکار می‌کنی بچه؟» پسر بی‌ادبی که مثل آدامس به من می‌چسبد التماس می‌کند: «بگذار به خاطر تو زندگی کنم.» من فقط کمی کمک کردم، اما اگر او حاضر است جانش را اینگونه فدا کند، کمی نگران‌کننده است. قرار بود زندگی سوم من سرراست باشد - چرا همه چیز دارد از کنترل خارج می‌شود؟!
 
موضوع نویسنده

ام کا اچ p.r

سطح
5
 
مدیر تالار کمیک
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کمیک
نویسنده ادبی انجمن
شاعر انجمن
Jun
3,071
17,536
مدال‌ها
6
وضعیت انتشار: در حال پخش
✉️ وضعیت ترجمه: در حال پخش
↩️ آخرین چپتر اضافه شده: 45
⌛️ سال انتشار: 2025
🔑 فرمت: pdf
 
بالا پایین