جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

متفرقه مهتاب

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته متفرقه توسط شازده(: با نام مهتاب ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 287 بازدید, 19 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته متفرقه
نام موضوع مهتاب
نویسنده موضوع شازده(:
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط شازده(:
موضوع نویسنده

شازده(:

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Jul
312
277
مدال‌ها
1
فریاد هایش به گوش مهتاب می‌رسد، اما توجه نمی‌کند.نه اینکه برایش مهم نباشد ها نه، فقط خود را به بی‌خیالی زده...
 
موضوع نویسنده

شازده(:

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Jul
312
277
مدال‌ها
1
فریاد میکشد، آنقدر زجه زده است، که دیگر توانی برایش نمانده است.
قلبش میسوزد اما او، بیخیال نگاهش میکند.
به راستی!روحش از چه زمان زخم های عمیق میخورد؟یا زحه میزند و او توجه نمیکند؟
 
موضوع نویسنده

شازده(:

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Jul
312
277
مدال‌ها
1
برایش مهم هست ها اما دیگر نایی ندارد.
دیگر در توانش نیست که گرگ شود، و همه را بدرد.
 
موضوع نویسنده

شازده(:

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Jul
312
277
مدال‌ها
1
بغز گلویش را به اسارت کشیده است.صدایش خش دار شده است، دیگر استوار نیست.
دیگر کسی تکیه کاهش نیست.
از زمانی که او رفت کنج اتاق می‌نشینم و چشمان اورا تجسم میکنم.
 
موضوع نویسنده

شازده(:

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Jul
312
277
مدال‌ها
1
صدای زیبا و گیرایش را تجسم میکنم.
این روز ها تصمیم به خودکشی دارم.اما، تصمیم دارم کار نیم تمام اورا تمام کنم بعد از این دنیای
کثیف بروم.
 
موضوع نویسنده

شازده(:

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Jul
312
277
مدال‌ها
1
مهتاب کامل است و من به یاد ستاره ام.
همان خواهر دوقلویی که آخرین جمله اش این بود:«خواهرم هر زمان دلتنگم بودی کافیست خود را در آیینه بنگری»
 
موضوع نویسنده

شازده(:

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Jul
312
277
مدال‌ها
1
او رفت، و نفهمید با یک جمله چگونه آتش به جانم زد.
زندگی ام از آن روز تیره و تار است.
و منتظر فرصتی برای یافتن و کشتن آن جادوگر بی صفت.
 
موضوع نویسنده

شازده(:

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Jul
312
277
مدال‌ها
1
همان عفریته ای که اینگونه آتش به زندگیه مان انداخت.
بیخیال گذشته و آینده ام شدم امروز باید به دیدن آن عفریته میرفتم، و اول او را می‌کشتم.
 
موضوع نویسنده

شازده(:

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Jul
312
277
مدال‌ها
1
و بعد با دلی خنک شده، خود را از این زندگی نکبت بار راحت میکردم.
لباس های پاره و پوره ی همیشگی ام را به تن کردم.
 
موضوع نویسنده

شازده(:

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Jul
312
277
مدال‌ها
1
و بعد از سه سال به گرگینه تبدیل شدم.
با سرعت نور دویدم و دم خانه ی او به انسان تبدیل شدم.
 
بالا پایین