جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فن‌فیکشن [مودت] اثر «مائده m کاربر رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته فن فیکشن کاربران توسط Mahi.otred با نام [مودت] اثر «مائده m کاربر رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 218 بازدید, 7 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته فن فیکشن کاربران
نام موضوع [مودت] اثر «مائده m کاربر رمان بوک»
نویسنده موضوع Mahi.otred
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Mahi.otred
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,573
6,489
مدال‌ها
12
عنوان: مودت
نویسنده: مائده m
ژانر: عاشقانه، اجتماعی
عضو گپ نظارت S.O.W(11)
خلاصه: میکروفنش نیمی از چهره‌اش را پوشانده بود، انگشت‌های کشیده دستانش دور میکروفن پیچید که رگ‌های پشت دستش نمایان شد که جذابیت دستان مردانه‌اش را دو چندان کرد. با تک سرفه‌ای صدای گرمش مانند لالایی در گوشم پیچید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,573
6,489
مدال‌ها
12
مثل همیشه عکس‌هاش رو پشت هم ورق می‌زدم و چند ثانیه روی چشم‌هاش صبر می‌کردم و توی اون چشم‌های خوشگل و جذابش غرق می‌‌شدم، بعد که به خودم می‌اومدم می‌زدم تصویر بعدی.
رسیدم به تصویری که واقعاً عاشقش بودم به روبه‌رو خیره بود و عینک آفتابی مشکی‌ روی چشم‌هاش، ولی به‌خاطر رنگ زرد شیشه یکمی چشم‌های جذب کننده‌اش معلوم بود. هودی مشکی‌اش که به تنش نشسته بود و انگار برای خودش دوخته بودند.
موهای کم پشتش به خوشگلی و جذابیت مردونه‌اش افزوده بود، ته ریشی که بیشتر اوقات در همون حد بود و نه کمتر می‌شد نه بیشتر... .
صداش پیچید توی گوشم و گوش و روحم رو نوازش کرد:
[پس غرور رو بذار کنار برگرد
نه نیستم من اون آدم قبلم
فقط باتو میشم اینجا سرگرم
بگو چیکار کنم با این قلب سردم]
با هر کلمه‌ای که از زبونش خارج می‌شد مورفین می‌شد تو بدن من و تنم روی تخت ولو شد، اهنگ بعدی پلی شد:
[دوست دارم مثل یه قایق باشم توی آب تنها
ولی نمی‌خوام کسیو ناراحت بکنم با حرفام
کاش می‌شد عوض می‌کردم خیلی من راحت جامو
دیگه باید کج بشه من این دفعه واقعاً رام
دوست دارم برم یه جا باشم دور از همه
جدیدنا هرکی هر چی میگه رو مغزمه
می‌خوام تنها بشینم یه گوشه فقط با خودم
شاید جواب سوالم باشه تو مسئله
خورشید قایم شده پشت آسمون ابر
منم هیچ‌جوره نمی‌خوام کنم واسه اون صبر]
با صدای ماهور نگاهم رو از گوشی و تصویر زمینه‌ی مرد رویاهام گرفتم دوختم به چهره ماهور که با تمسخر داشت من‌و نگاه میکرد با حالتی که مثلاً چندشش شده شروع به حرف زدن کرد:
- باز تو نشستی صدای این غوزمیت رو گوش میدی؟ ایش خواننده قحط شده؟ یا بین رپر‌ها خشک‌سالی اومده اخه بد سلیقه؟
- اهان لابد سِپی خَلس تو خوبه؟!
هرچند سپهر خلسه خودش جزو خواننده‌های محبوبمه، ولی از حرص ماهور اذیتش می‌کردم چون اون منو اذیت می‌کرد.
- پس چی؟ از بِزی لِی تو که بهتره.
- نه بابا؟ تارهای مو عشق من می‌ارزه به عشق تاس تو.
باخنده خیز برداشت سمتم که در رفتم، هرچند سپهر با مو زشت میشه و بی‌مو جذاب‌تره، ولی اون رو سر عشقش حساسه و منم که کرم دارم... .
من بدو ماهور بدو
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,573
6,489
مدال‌ها
12
- عشق من کله تاسش می‌ارزه به کل تارموهای عشق تو.
- برو بابا. خوشگلی عشقم چشم‌هاتو بگیره کوربشی.
- خفه شو ملئون.
بعد از این‌که حسابی خسته شدیم دست برداشتیم و نشستیم رو تخت، سامیار در کرمی اتاقم رو که رو‌به‌روی تخت و وسط دیوار قرار داشت رو باز کرد با چهره‌ی همیشه شادش اومد داخل اتاق.
- به‌به خواهران عاشق، سانیا حاضر شو می‌خوام بریم یه‌جایی.
- کجا؟
- تو بلندشو میگم بهت.
- پس ماهور جان رفع زحمت کن یالله.
- باشه رحمت‌م رو کم می‌کنم.
- هرهرهر. گمشو برو.
- فعلاً گود بای.
- خدافظ.
از در رفت بیرون و سامیار اومد کنار من نشست روی تخت.
- می‌خوام ببرمت یه‌جای خوب که عاشقشی.
- کجا؟
- تو نقاشیت خیلی خوبه، و استعداد عالی داری. ولی کلاس نرفتی می‌خوام ببرمت کلاس طراحی و استعدادت رو شکوفا کنم.
- واقعاً؟ مرسی عشق من.
پریدم و سوارش شدم لپ‌هاش رو چلوندم تا بی‌خیالش شدم، اون هم با کلی ایش و اوش که چندشش شد منو کنار زد.
- کث*افت گمشو کنار ببینم، اه‌اه کم تف مالی کن منو.
- عاشقتم که.
- خیلی خوب حاضر شو بریم.
- پس برو بیرون حاضر شم‌.
بلند شد در اتاق رو باز کرد و بیرون رفت.
به سمت کمد طوسی‌ام که سمت راست در ورودی اتاق و رو‌به‌روی آینه‌‌قدی که کنار تخت بود رفتم، در سمت چپش رو که یه آینه‌قدی باریک داشت رو باز کردم. از بین مانتوهای آویزون شده به رخت‌آویز‌های استیل که روی چوب کمد وصل بودند خواستم مانتو صورتی‌ام رو بپوشم ولی در یک لحظه پشیمون شدم و در سمت راست کمد رو باز کردم که رو در کلی از عکس‌های کوچیک بهزاد خود نمایی می‌کرد، از بین هودی‌هام هودی هودی فومو مشکی‌ام رو تنم کردم، کشوهای همون سمت کمد رو باز کردم و از بین شلوارم شلوار نوک مدادی نیم بگ‌ام رو برداشتم و بعد از پوشیدنش یه جفت جوراب از بین کشو اول که به چهار قسمت تقسیم شده بود و هر قسمت مخصوص یه چیزی بود بیرون آوردم و پام کردم.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,573
6,489
مدال‌ها
12
از قسمت کناری کمد که حالت کشو ولی کشو نبود بالا و پایینش باز بود و چند میله داشت که جای شال و روسری بود مینی اسکارف مشکی با طرح قلب‌های کوچک برداشتم و روی سرم مرتبش کردم، موهای خرمایی‌ام که تا پایین کمرم و روی باسنم می‌رسید رو بافتم و از پشت بیرون گذاشتم. درهای کمد رو بستم به سمت چپ اتاق کنار در رفتم، جاکفشی دیواری که از کف تا سقف سه ردیف چند طبقه‌ای بود و دو ردیفش کامل پر بود ردیف آخر سمت دیوار دو سه طبقه مونده بود تا پر بشه. جاکفشی بدون در و شیشه بود فقط با چوب طراحی شده بود، از بینشون یه کتونی نایک جردن مشکی سفید برداشتم گذاشتم کنار تخت و پریدم روی میزآرایش طوسی سفیدم طرح سنگ که روبه‌روی جاکفشی و سمت چپ تخت بود.
روی صندلی پشمالو که پایه‌هاش از چوب بود نشستم و خودم رو توی آینه دایره‌ای که دورش رینگ‌لایت بود نگاه کردم، برقش رو وصل کردم تا بهتر آرایش کنم.
به طبقه‌های کنار آینه که چهارطبقه بود و روی هر کدوم وسیله‌ی مخصوصی چیده شده بود نگاه کردم، از طبقه‌ی اول پرایمر و کرم پودر به همراه پودر فیکس و ضد آفتاب رو برداشتم. اول پرایمر رو با بیوتی بلندر صورتی تخم مرغی‌ام روی پوستم خوب فِیت کردم.
بعد ضد آفتاب رو روی پوستم ریختم و این‌بار با دستم روب تمام قسمت‌های صورتم پخشش کردم، چند دقیقه این‌ور اون‌ور رو نگاه کردم تا خوب توی پوستم بشینه بعد کرم پودر رو با یه بیوتی بلندر دیگه که زرد بود و قسمتی از اون بریده شده بود یا بهتر بگم قسمی از اون صاف بود روی پوستم کامل پخش کردم یه نگاه توی آینه به خودم کردم تا ببینم جایی خالی نمونده باشه؛ وقتی مطمئن شدم وسایل رو توی طبقه‌شون گذاشتم، از طبقه بالاییش کانسیلر کانتور رژگونه و هایلایتر رو برداشتم و روی میز قرار دادم.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,573
6,489
مدال‌ها
12
کانتور مایع رو با قلم داخلش روی قسمت‌هایی از صورتم کشیدم، زیر خط گونه و لبه‌های بینی به همراه دور پیشونی و کنارِهای چشم. در کرمی‌ش رو بستم و در سفید کانسیلر رو باز کردم، قلمش که روش کلی پرز داشت رو روی تیغه بینی و بین دو ابرو، زیر چشم و پشت پلک کشیدم. وقتی درش رو سفت کردم کمار کانتور روی میز گذاشتم و از بین برش‌های پری‌دریایی‌های طلاییِ داخل جامدادی رو میزی کرم صورتیِ گرد تورتوری روی میز براش مخصوص پخش کانتور رو که سرش کمی کج بود رو برداشتم، نقاط قهوه‌ای کانتور رو خوب فِید کردم و قلم کانسیلر بزرگ رو برداشتم. بعد از فید شدن نقاطی که باید با براش بزرگ کامل پخش می‌شد براش کانسیلر کوچیک رو برداشتم پشت پلک رو کامل با صورتم فیکس کردم، حالا نوبت بینی‌ام بود برای همین قلم مخصوصش رو برداشتم و اون رو هم کامل فید کردم. نگاهم افتاد به قفسه همین وسایل و آه از نهادم بلند شد. پودر فیکس رو جاگذاشته بودم ای داد من، بلند شدم برش داشتم دوباره نشستم روی صندلی نرمم. با یه براش که حجمش از بقیه بیشتر و موهای داخلش پرپشت‌تر بود و مخصوص پودرفیکس هم بود پودرفیکس رو جاهایی زدم که می‌خواستم سفید بمونه، مثلاً زیر گونه زیر چشم و پیشونی. و در آخر هایلایتر رو روی تیغه بینیم کشیدم. وسایل رو گذاشتم روی طبقه و به طبقه بالاش نگاه کردم، حالا باید سایه خط چشم رژگونه و ریمل رو به میکاپ صورتم اضافه کنم تا تکمیل بشم. علاوه بر بلند شدن خودم دستم رو هم بلند کردم تا بتونم بیارمشون پایین و این تکون دادن‌های دستم باعث صدا دادن دوتا النگوی آیینه‌‌ای دستم می‌شد و روی مغزم بود. اون‌ها رو روی میز گذاشتم النگوها رو فرستادم آخرین جایی از دستم که می‌تونستن و راه داشتن که برن، رژ‌گونه قهوه‌ای روشن رو برداشتم و با قلم مخصوصش شبیه قلم پودرفیکس ولی باحجم و قد کمتری بود روی گونه‌ام تاجایی که کانتور و پودرفیکس بود زدم اشباهم این‌جا بود که پودرفیکس رو زود زدم و ممکن بود رژگونه بره روش خراب شه! ولی تونستم با احتیاط درست انجام بدم کار گونه که تموم شد درِ صورتی سایه ۱۲۰ رنگم رو باز کردم و بین رنگ‌هاش نگاهم چرخید تا روی رنگ قهوه‌ای با درجه‌های مختلف ایستاد. قلم سایه رو برداشتم و شروع کردمروی چشم راست از انتهای چشم به صورت مثلثی و گربه‌ای سایه قهوه‌ای تیره به صورت خط باریک کشیدن، وقتی خط رو صاف کشیدم پخشش کردم به داخل پلک و با یه قهوه‌ای یکم روشن‌تر جلوتر اوردم و بعد یه قهوه‌ای خیلی روشن‌تر که تا وسط پلک چشم‌هام اومد اون یکی چشم هم همین‌قدر کشیدم و قلم رو تمیز کردم. بعد یه سایه شاین دار صدفی چشمم رو گرفت و باعث شد اون رو روی قسمت نزدیک بینی پشت پلک تا وسط پلکم بکشم و آخر با دیدن چشم‌هام خودم قربون صدقه خودم برم. درِ خط چشم پری‌دریایی ماژیکی رو باز کردم و روی خط سایه اول یه خط باریک و صاف کشیدم روی هر دوتا چشم و بعد یکم از تهش اومدم به سمت چشم و کمی پهن‌ترش کردم و گربه‌ای‌تر کردم چشم‌هام رو. خیلی سخت می‌تونستم قرینه دربیارم ولی باز قرینه نمی‌شد یا راستی کلفت‌تر بود یا چپی کوتاه‌تر!
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,573
6,489
مدال‌ها
12
همه رو توی طبقه‌شون گذاشتم و طبقه یدونه مونده به آخری رو یه نگاهی انداختم، رژ‌هام رو برداشتم و ریختم روی میز که صدای برخورد هر کدومشون به میز کلافه‌گی من رو بیشتر می‌کرد. بین اون همه رژ که نصفشون مایع نصفشون جامد و همه از یه مارک بودن یه رژ مایع که رنگش بین قهوه‌ای و کرم بود و یه حالتی شبیه رنگ پوست ولی چند درجه تیره‌تر بود و مات. این رژ به صورتم با هر آرایشی می‌اومد برای همین انتخابش کردم. درش که هم رنگ خود رژ بود رو چرخوندم و قلمش رو که وصل درش بود از شیشه بی‌رنگش که مواد داخلش رو نشون می‌داد بیرون آوردم و قلمش که روش مودار بود رو روی کل لبم کشیدم، جای خالی نگذاشتم و بعد از اتمام کار لب درش رو بستم، همه رو گذاشتم سر جاش منتها برای این‌که قدم برسه باید روی زانوهام روی صندلی بلند می‌شدم.
صورتم تمام شد. ولی خودم رو تو آیینه دیدم یدونه محکم زدم تو سرم، ریمل چرا نزدی دیوانه؟ دوباره بلند شدم ریمل رو برداشتم و مژه‌هام که صاف بود رو حالت دار و برجسته کردم، ان‌قدر ریمل می‌زدم که قشنگ مشکیِ‌مشکی و دونه‌دونه ازهم جدا بشن و بلندبلند!
گذاشتم سر جاش برای خستگی در کردن چند دقیقه نشستم روی صندلی.
حالا تمام بلند شدم کفشم رو برداشتم از اتاق اومدم بیرون، پله‌ها رو کی حوصله داشت بره پایین؟ نرده هست چرا پله! نشستم رو نرده‌ سفید سرامیکی پله‌های طرح سنگ که سفید بود و داخلش رگه‌های مشکی داشت، خودم رو به جلو هل دادم و اخرهاش پریدم پایین؛ ولی چند ثانیه از فرود اومدنم روی زمین نگذشته بود که یه پس گردنی خوردم. برگشتم و با سامیار مواجه شدم، همیشه‌ی خدا باید بزنه تو ذوق آدم دیگه کارش همینه.
- چته باز؟ موش گازت گرفته؟!
- تو چته هر دقیقه رو نرده وِلی؟ بیفتی کله‌مله‌ات بِتَرکه کی پاسخ‌گوعه؟ دفعه آخرت باشه ها.
- برو بابا، کی حال داره بیست و خورده‌ای پله رو دونه‌دونه بیاد پایین.
- بی‌خود باید از پله‌ها بیایی وگرنه از این به بعد خودم گوشتو می‌گیرم تا بالا می‌برم خواستی بیایی پایین هم همینه.
- باش تو خوبی، پاشو بریم من حاضرم.
- بله دارم چشمان هوس‌انگیزت را می‌بینم.
- خوب دیگه تو این بی‌شوهری یه شوهری چشمان هوس انگیزمان را هم چو تو ببیند چه شود.
دوباره خواست پس گردنی بزنه که در رفتم و تندتند کفش‌هام رو پام کردم.
- بیرونم زود تند سریع بیاکه سرده.
- عنتر ترشیده.
- توخوبی پیرمرد عضب اوغلی.
- میاما گمشو.
با خنده در ضد سرغت قهوه‌ای سوخته رو باز کردم دویدم بیرون تو حیاط و از روی سنگ‌های ریزریز وسط حیاط تا پیش ماشین ۲۰۶ سفید سامیار ایستادم، به روبه‌روم که می‌شد سمت چپ حیاط نگاه کردم که چشمم از آجرهای رنگی کنار باغچه تا گل و گیاه خشکیدش داخلش رو از نظر گذروند و روی لنگه دمپایی صورتی مامان که بین گِل‌های تازه که به‌خاطر بارون دیشب بود موند.
آخ که مادر جان پرت می‌کنه ما باید جمع کنیم، خدا ذلیلت کنه سامیار تو که کتک رو از دمپایی نمی‌خوری ولی جمع کردن‌هاشون با منه بدبخته. یکم جلوتر رفتم نه خیلی زیاد که کف کتونیم گِلی شه و از توی گِل درآوردمش و همون‌جا کنار باغچه روی سنگ‌ها گذاشتم تا آقا بیاد خودش بشوره به من چه.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,573
6,489
مدال‌ها
12
آقا که اومد بیرون برای این‌که یه وقت نچاد تندتند رفت سوار ماشین بشه که پیرهن بافتی مشکی‌اش رو که با شلوار کتان مشکی راسته و یه جفت کتونی آل استار مشکلی پوشیده بود رو گرفتم. با تعجب برگشت سمت من.
- جناب اینو یادته؟
به دمپایی که گِل کلش رو گرفته بود و تک و توک جا پیدا می‌شد که بشه رنگش رو تشخیص داد اشاره کردم.
- خودت می‌شوری از این‌که من بشورم هیچ خبری نیست، اوکی؟
- خواهرجان پس به چه دردی می‌خوری؟ به یه دردی بخور تا بتونیم تو این خونه نگه‌داریم تا الان هم به‌زور دووم آوردیم.
ناخون‌های بلندم رو که رنگ لاکشون کرمی بود رو خواستم بکشم رو صورتش، ولی زود نشست تو ماشن و چون زود این‌کا روانجام داد دستم از پیرهنش ول شد. عیب نداره جبران‌ می‌کنم.
ماشین رو دور زدم و خودم رو روی صندلی شاگرد جا دادم و در رو محکم بستم که صداش دراومد.
- هو تویله بابات نیست ها درشو می‌کوبی ماشی منه گاو.
- با پول بابا خریدی بابای من بابای توهم هست پس در آخر میشه همون تویله بابا.
- آدم با تویله جایی نمی‌ره که پس پیاده شو کنسله برو با گاری عمت برو.
ترمز دستی رو کشید و خواست ماشین رو خاموش کنه که صدامو انداختم تو کلم.
- پس بار آخرت باشه مدفوع اضافه می‌خوری که منو ببری بیرون، جرعت داری پات رو بذار تو اتاق من تا بهت بگم گاری عمم کجاست. دیگه هم حق نداری باهام حرف بزنی فهمیدی؟
دست‌گیره مشکی در رو آوردم پایین که با صدای تق در دست چپم رو گرفت، می‌دونستم با تمام این سر و کله زدن‌هامون خیلی دوسم داره و هیچ‌وقت نمی‌خواد قهر باشیم، یادمه یه‌بار سر بستنی باهاش دو روز قهر کردم و چقدر روزی سه چهار بار رفت بستنی گرفت تا آشتی کنم و آشتی هم کردم و قول گرفت هیچ‌وقت قهر نکنم.
- باشه ببخشید، بشین بریم.
- نمی‌خوام.
- اعه! خوب تقصیر خودت بود دیگه. صد دفعه گفتم در رو آروم ببند خراب میشه.
- نمی‌خوام.
- کوفت و نمی‌خوام، در رو ببند می‌خوام راه بیفتم.
در رو بستم این‌بار محکم‌تر از قبل که به‌جای دعوا پوف طولانی و عصبی کشید
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,573
6,489
مدال‌ها
12
با ریموت در رو باز کرد و دنده رو برد روی دنده عقب، دست راستش رو گذاشت پشت صندلی من و سرش رو به طرف عقب برگردوند و پاش رو آروم از روی کلاچ برداشت و به‌جاش گاز داد... .
وقتی با دنده عقب از حیاط اومد بیرون دوباره ریموت سفید رو توی دست‌های مردونه‌اش گرفت و در ورودی رو بست.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین