جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {می‌خواهم نباشم تا نبینم} اثر •نگین اربابی کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط ریحانهِ با نام {می‌خواهم نباشم تا نبینم} اثر •نگین اربابی کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 924 بازدید, 21 پاسخ و 9 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {می‌خواهم نباشم تا نبینم} اثر •نگین اربابی کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع ریحانهِ
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLNZ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

ریحانهِ

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Nov
72
838
مدال‌ها
2

خسته‌تر از آنم که حتی بتوانم دست به قلم شوم!
ولی چیزی را به تویی که بعد از من این دفتر و متن‌ها را می‌خوانی می‌گویم:
- بعضی از آدم‌ها می‌ایند تا فقط تنهاترت کنند... مواظب باش!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ریحانهِ

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Nov
72
838
مدال‌ها
2
می‌دانی منحوس‌ترین حس دنیا چیست؟
دوست‌ نداری کسی از چشمانت بیافتد و او، تمام تلاشش را می‌کند تا این امر را ممکن کند!
باید بفهمی تا درکش کنی این‌ را.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ریحانهِ

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Nov
72
838
مدال‌ها
2
می‌دانی، من در رویاها و کابوس‌هایم، حس کردم آن حس وصف‌ناپذیر جدا شدن روح، از پیکرم را!
زمانی که از خواب برمی‌خیزم با خود می‌گویم:
- مگر داریم حسی بهتر از جدا شدن روح از بدن؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ریحانهِ

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Nov
72
838
مدال‌ها
2
چیزی هست که تو‌ نمی‌دانی اما من از تو می‌پرسم :
- می‌دانی تاوان دوست داشتن چیست؟
- ... ‌.
- تاوانش "دلتنگی" است و من، تاوانش را هم دوست دارم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ریحانهِ

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Nov
72
838
مدال‌ها
2
می‌خواهم نباشم تا احساس نکنم... ‌.
از جایی از زندگی‌ام به بعد، اصلاً به فکر خوشبخت شدنم نبودم!
من فقط به دنبال آسایش بودم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ریحانهِ

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Nov
72
838
مدال‌ها
2
با پدیدار شدن ظلمت زاج تا‌ نیمه شب بیدار ماندم و به صفحه گفت‌وگویمان خیره شدم.
برخط بود اما پیامی نبود! در آخر با خود زمزمه کردم:
- چشمانت را ببند و بخواب محبوبم، او تبسمش را نثار پیام دیگری می‌کند...! ‌.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ریحانهِ

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Nov
72
838
مدال‌ها
2
آقای قاضی خسته‌ام...! ‌.
هر چقدر هم سعی کنم او را از یاد ببرم باز هم آتش دلتنگی از هر گوشه کناری زبانه می‌کشد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین