جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {نامحصوریِ خویشتن} اثر •سپید خون کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط سپیدخون؛ با نام {نامحصوریِ خویشتن} اثر •سپید خون کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,112 بازدید, 20 پاسخ و 14 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {نامحصوریِ خویشتن} اثر •سپید خون کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع سپیدخون؛
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLNZ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

سپیدخون؛

سطح
4
 
مدیر تالار تکنولوژی
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
941
4,906
مدال‌ها
5
- نام اثر: نامحصوریِ خویشتن
- دلنویس: سپیدخون؛
- ژانر: تراژدی، اجتماعی
- ناظر: @DELARAM
- خلاصه: ای نومیدی، ای هراس! گمان بردی که جسارت شعله‌کش چهچه‌‌ی آزادی‌ من را، در جراحت نیش سرخه‌حصار غلتانده‌ای؟ مرا بنگر؛ من تا خموشی ناگزیر افق، رستن را خواهم رقصید. من بر سطح ارغوانی واژه، لانه خواهم ساخت و تا لمس هبوط باران، شهامتم را فریاد خواهم کشید! مرا بنگر؛ من خودمختاریِ ققنوسم، من نامحصورم!
 
آخرین ویرایش:

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
May
3,428
13,043
مدال‌ها
17

1683008322482 (1).png

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]
 
موضوع نویسنده

سپیدخون؛

سطح
4
 
مدیر تالار تکنولوژی
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
941
4,906
مدال‌ها
5
گلوی شفق خراشیده را، ز چنگ این حصار خون‌آلود که رهایی نیست؛ اما من هرگز خفقان پرتسلیم شفق‌ها نشدم! در رخ طوسی بی‌امان ثانیه‌ها، خصمانه خروشیدم، و آرزوی شب‌آهنگ ستاره‌ها را بر شاهرگ هجای شبنم حک کردم! حذر کن ز شراره‌ی نگاهم، حصار؛ من نامحصورم.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

سپیدخون؛

سطح
4
 
مدیر تالار تکنولوژی
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
941
4,906
مدال‌ها
5
آذر ز کویر خیس جان من که برنمی‌خاست، غبار روی شکوفه‌های سرما‌زده‌ی سیب را زبانه می‌کشیدی چرا؟ دل‌زدگی ناممکن مرا جلوه‌گاه محراب مرگ می‌شمردی که چه شود؟ چگونه سکوت ژرف آوازه‌ام را غرش پرخروش ناقوس نمی‌پنداشتی؟ ای حصار، بگو بدانم که چرا؟ گویی به نسیان سپردی که من نامحصورم!
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

سپیدخون؛

سطح
4
 
مدیر تالار تکنولوژی
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
941
4,906
مدال‌ها
5
بایستی بانگ مدهوش سیمرغ را، مستانه به تحریر می‌نوشتی در شعبده‌ی ناباور شهامت! در رقص غزل‌خوان قوهای نیلوفر، هم‌آغوشی جسارت و امید را باید به نظاره می‌نشستی، حصار نامرد! محدودیت رنگ می‌باخت در حضور من و دلیری بی‌تردیدم. از خراش‌های گاه‌بیگاه تو، نامیرا شده‌ بودم، نامحصورم.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

سپیدخون؛

سطح
4
 
مدیر تالار تکنولوژی
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
941
4,906
مدال‌ها
5
بی‌گمان، گه‌گاه چنگ نومیدی، شوری‌اش را می‌نوشت بر رد پای سوزش بی‌امان جراحت‌های سر گشوده‌ی پیشین. گاهی طعم گس حسرت، خروشیدنش را به رخ می‌کشید و بسان نقره‌داغی می‌ماند بر حریر بی‌تاب خاطره! ولی باکی نبود، خوب خواهم شد. من تیغ‌آلودیِ حصار درونم را خواهم درید، نامحصورم!
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

سپیدخون؛

سطح
4
 
مدیر تالار تکنولوژی
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
941
4,906
مدال‌ها
5
بغض پربهانه‌ی ساحل را نشکن، او نیز رنگ ابتهاج از رخ چکانده بود. وامانده‌ام که آیا نگاه سپید ابر هم می‌سوخت از حس این گم‌شدگی؟ یا داس این سکوت سرد و مرطوب، تنها گندم امید مرا غارت کرده بود؟ سرخه‌حصار عزیزم؛ اندوه پرهیاهوی جنگل را نوشیده‌‌ام و هنوز به دروغ لب می‌زنم: «من نامحصورم!»
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

سپیدخون؛

سطح
4
 
مدیر تالار تکنولوژی
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
941
4,906
مدال‌ها
5
امید؟ واژه‌ای دور و کم‌رنگ شده‌ در کوچه‌های متروک دلم، هم‌‌چو درخشش کم‌سویی که قدم‌قدم فاصله می‌گرفت از قدم‌های پرتوقع و ملتمس من. نزد روح کوچکم، دشوار می‌نمود پذیرشِ سایه‌ی نابهنجار عدمش، من هنوز گرمای بی‌دریغ آفتاب روی کاغذدیواری را می‌خواستم. امید واهی داشتم که هنوز نامحصورم.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

سپیدخون؛

سطح
4
 
مدیر تالار تکنولوژی
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
941
4,906
مدال‌ها
5
هنوز هم چکه‌های محو رنگین‌کمان، چهره‌ی باران را به نگاهم می‌پوشاند و بادبان‌های سی*ن*ه‌ی سبزم را بی‌می‌افرازد. هنوز هم در اعماق شب چشم‌ به‌ راه سپیده‌ و بی‌باک‌ام از پاره‌ای تیرگی محض. همچنان دوره‌گرد مهتابم و در کوشش چشمک‌زن ماهی‌ها، خود را می‌سازم. ولی دیگر لمس نمی‌کنم نامحصور بودنم را!
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

سپیدخون؛

سطح
4
 
مدیر تالار تکنولوژی
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
941
4,906
مدال‌ها
5
سرخه‌حصار عزیزم؛ چه طناز و دل‌فریب چنگ می‌کشی بر چنگ‌ خموش وجودم. به صخره‌ها التماس کردم تا جراحت‌هایم را در گوش باد بریزند و در خط آسمان بنویسند؛ دریغ از این‌که تیغه‌هایت روحم را نواخته‌اند نه کالبد پرطراوتم را. صخره‌ها تمسخری محو به جان شبنمم انداختند و در نگاهشان جار زدند که من نامحصورم... .
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین