جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

درحال ترجمه ندای Delnaz | Cthulhu

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته کتاب‌های در حال ترجمه توسط DLNZ با نام ندای Delnaz | Cthulhu ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 745 بازدید, 8 پاسخ و 6 بار واکنش داشته است
نام دسته کتاب‌های در حال ترجمه
نام موضوع ندای Delnaz | Cthulhu
نویسنده موضوع DLNZ
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLNZ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,433
13,007
مدال‌ها
17
از چنین قدرت‌ها یا موجودات بزرگی ممکن است بقای قابل تصور باشد...
بقا در دوره‌ای بسیار دور که، خودآگاهی، شاید در شکل‌ها و فرم‌هایی که مدت‌ها قبل از موج پیشرفت بشریت عقب نشینی کرده‌اند. قالب‌هایی که شعر و افسانه به تنهایی خاطره‌ای از آن‌ها گرفته و نامیده است آنها خدایان، هیولاها، موجودات افسانه‌ای از انواع و اقسا
- الجرنون بلک وودI.
وحشت در خاک رس به نظر من مهربان ترین چیز در جهان ناتوانی ذهن انسان است. تا تمام محتویات آن را به هم مرتبط کند. ما در جزیره‌ای آرام از جهل زندگی می‌کنیم دریاهای سیاه بی‌نهایت، و به این معنا نبود که ما دورتر سفر کنیم. را علومی که هر کدام در جهت خود حرکت می‌کنند.
تا کنون آسیب کمی به ما وارد کرده‌اند. ولی روزی گرد هم آمدن دانش‌های منفصل، چنین دانشی را باز خواهد کرد. مناظر وحشتناک واقعیت، و موقعیت وحشتناک ما در آن، که خواهیم داشت یا از وحی دیوانه شوید یا از نور به سوی آرامش و امنیت فرار کنید. از یک عصر تاریک جدید تئوسوفیست‌ها عظمت حیرت انگیز چرخه کیهانی را حدس زده اند که در آن جهان ما و نسل بشر حوادث گذرا، را تشکیل می دهند. اشاره کرده‌اند بقای عجیب و غریبی که خون را منجمد می‌کند، اگر توسط یک فرد ملایم پوشانده نشود خوش‌بینی اما تنها یک نگاه اجمالی از آنها نیست دوران حرام که وقتی به آن فکر می‌کنم سردم می‌کند و وقتی خواب می‌بینم دیوانه‌ام می‌کند. از آن نگاه اجمالی، مانند تمام نماهای وحشتناک حقیقت، از یک چشمک زد چیدن تصادفی چیزهای جدا شده
- در این مورد یک روزنامه قدیمی آیتم و یادداشت های یک استاد مرده امیدوارم هیچ ک.س دیگری موفق نشود.
این قطعه، قطعه کردن؛ مطمئناً، اگر من زندگی کنم، هرگز آگاهانه پیوندی در آن ارائه نخواهم داد زنجیر وحشتناک، من فکر می‌کنم که استاد بیش از حد قصد داشت در این مورد سکوت کند بخشی که او می‌دانست و اینکه یادداشت‌هایش را از بین می‌برد، ناگهانی نبود مرگ او را گرفت.
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,433
13,007
مدال‌ها
17
شناخت من از این موضوع در زمستان 1926-1927 با مرگ من آغاز شد. عموی بزرگ جورج گامل آنجل، استاد بازنشسته زبان‌های سامی در دانشگاه براون، پراویدنس، رود آیلند. پروفسور آنجل به طور گسترده‌ای بود به عنوان مرجعی در کتیبه‌های باستانی شناخته می‌شود و اغلب مورد توجه قرار گرفته است. توسط رؤسای موزه‌های برجسته؛ به طوری که ممکن است، بسیاری درگذشت او در سن نود و دو سالگی را به یاد آورند. به صورت محلی، علاقه به دلیل ابهام تشدید شد از علت مرگ پروفسور در حین بازگشت از دانشگاه ضربه خورده بود قایق نیوپورت؛ سقوط ناگهانی؛ همانطور که شاهدان گفتند، پس از اینکه توسط a سیاهپوست با ظاهر دریایی که از یکی از دادگاه‌های تاریک عجیب و غریب آمده بود دامنه تپه‌ای که یک بریدگی کوتاه از اسکله به سمت آب ایجاد می‌کرد خانه متوفی در خیابان ویلیامز. پزشکان نتوانستند چیزی قابل مشاهده پیدا کنند. اختلال، اما پس از بحث‌های گیج کننده به این نتیجه رسید که برخی از ضایعات مبهم از قلب، ناشی از صعود تند مردی مسن از تپه ای بسیار شیب دار، مسئول پایان در آن زمان دلیلی برای مخالفت با این حکم ندیدم، اما اخیراً من تمایل به تعجب دارم
- و بیشتر از تعجب.
به عنوان وارث و وصی عموی بزرگم، چون او بیوه ای بدون فرزند درگذشت، انتظار می‌رود که مقالات خود را با کمی دقت بررسی کند. و برای این منظور کل مجموعه پرونده‌ها و جعبه‌هایش را به محله من در بوستون منتقل کرد. بسیاری از مطالبی که من با آنها مرتبط کردم بعداً توسط آمریکایی منتشر خواهد شد انجمن باستان شناسی، اما یک جعبه وجود داشت که من خیلی پیدا کردم گیج کننده بود و از نشان دادن آن به چشمان دیگر بسیار بیزارم. شده بود قفل شد. و من کلید را پیدا نکردم تا اینکه به ذهنم رسید که شخصی را بررسی کنم انگشتری که استاد در جیب خود داشت. سپس، در واقع، من موفق شدم باز کردن آن، اما زمانی که من این کار را به نظر می‌رسید، تنها با یک و بزرگتر مواجه شده است. مانع نزدیک‌تر قفل شده است. برای اینکه معنی خاک رس عجیب و غریب چه می‌تواند باشد نقش برجسته و برش‌های از هم گسیخته، سرهم بندی‌ها و برش‌هایی که من پیدا کردم؟ داشته است عموی من، در سال‌های آخر عمرش نسبت به سطحی ترین‌ها زودباور می شود جعلیات؟ تصمیم گرفتم مجسمه ساز عجیب و غریبی که مسئول این کار است را جستجو کنم اختلال ظاهری در آرامش ذهن یک پیرمرد.
نقش برجسته مستطیلی خشن بود که ضخامت کمتر از یک اینچ و تقریباً پنج در شش داشت اینچ در منطقه؛ بدیهی است منشاء مدرن دارد. طرح های آن، با این حال، بسیار دور بود مدرن در فضا و پیشنهاد; برای، اگرچه هوس‌های کوبیسم و آینده نگری بسیار زیاد و وحشی است، آنها اغلب آن نظم مرموز را بازتولید نمی‌کنند که در کمین نوشته‌های ماقبل تاریخ است. و نوشتن نوعی از این‌ها به نظر می‌رسید که طرح‌ها مطمئناً باشند. اگرچه حافظه من، با وجود بسیاری از مقالات و مجموعه‌های عمویم، به هیچ وجه نتوانستند این گونه خاص را شناسایی کنند، یا حتی به دورترین وابستگی‌های آن اشاره کنید.
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,433
13,007
مدال‌ها
17
بالای این هیروگلیف‌های ظاهری، تصویری با نیت تصویری آشکار وجود داشت، اگرچه اجرای امپرسیونیستی آن تصور بسیار واضحی از ماهیت آن را ممنوع می کرد. آی تی به نظر می‌رسید نوعی هیولا یا نمادی است که هیولا را نشان می‌دهد که فقط یک فانتزی بیمار می‌توانست باردار شود. اگر بگویم که تا حدودی من تخیل عجیب و غریب تصاویری هم‌زمان از یک اختاپوس، یک اژدها، و یک کاریکاتور انسانی، من به روح آن چیز بی‌وفایی نخواهم کرد. آ سر خمیری و شاخک‌دار از بدنی عجیب و غریب و پوسته پوسته با ابتدایی پوشیده شده است. بال‌ها؛ اما این طرح کلی کل بود که آن را بسیار تکان دهنده کرد ترسناک در پشت این شکل، پیشنهادهای مبهمی از یک معماری سیکلوپی وجود داشت زمینه.
نوشته همراه با این عجیب و غریب این بود، به غیر از یک دسته از برش‌های مطبوعاتی، در آخرین دست پروفسور آنجل؛ و هیچ تظاهر به سبک ادبی نکرد. چیزی که به نظر می‌رسید سند اصلی بود «CTHULHU CULT» نام داشت کاراکترها به سختی چاپ می شوند تا از خواندن اشتباه یک کلمه جلوگیری کنند بی‌سابقه این نسخه به دو بخش تقسیم می‌شد که بخش اول آن بود به عنوان "1925 - رویا و رویا کار H.A. ویلکاکس، خیابان توماس 7، Providence، R. I.» و دوم، «روایت بازرس John R. Legrasse، 121 Bienville St., New Orleans, La., at 1908 A. A. S. Mtg. - یادداشت‌های مشابه، و قانون پروفسور وب». مقالات خطی دیگر، یادداشت‌های مختصری بود، برخی از آن‌ها گزارش‌هایی از رویاهای عجیب و غریب افراد مختلف، که برخی از آنها نقل قول از کتاب‌ها و مجلات الهیات (به ویژه آتلانتیس دبلیو اسکات-الیوت و Lost Lemuria)، و بقیه در مورد انجمن‌های مخفی که مدت‌ها باقی مانده‌اند و فرقه‌های پنهان، با ارجاع به بخش‌هایی از این قبیل اساطیری و منابع انسان شناسی - کتاب‌هایی به عنوان شاخه طلایی فریزر و خانم موری فرقه جادوگر در اروپای غربی. قلمه‌ها تا حد زیادی به ذهنیت بیرونی اشاره داشتند بیماری و شیوع حماقت یا شیدایی گروهی در بهار 1925. نیمه اول نسخه خطی اصلی داستان بسیار خاصی را بیان می‌کرد. ظاهر می شود که در 1 مارس 1925، یک مرد جوان لاغر و تیره با جنبه عصبی و هیجان زده پروفسور آنجل را با نقش برجسته سفالی منفرد فراخوانده بود سپس بسیار مرطوب و تازه است. کارت او نام هنری آنتونی را داشت ویلکاکس و عمویم او را به عنوان کوچکترین پسر یک عالی شناخته بودند خانواده کمی شناخته شده برای او، که اخیرا در رشته مجسمه سازی تحصیل کرده بودند مدرسه طراحی رود آیلند و زندگی به تنهایی در ساختمان فلور دی لیز نزدیک آن موسسه ویلکاکس جوانی نابالغ با نبوغ شناخته شده اما بزرگ بود عجیب و غریب، و از کودکی توجه را از طریق داستان های عجیب و غریب برانگیخت و رویاهای عجیبی که او عادت داشت به آن‌ها بپردازد. او خود را «روانی» نامید بیش از حد حساس بود»، اما مردم ساکن شهر تجاری باستانی او را اخراج کردند.
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,433
13,007
مدال‌ها
17
به عنوان صرفا "دگرباش" او هرگز با هم نوعان خود زیاد مخلوط نمی‌شد. به تدریج از دید اجتماعی، و در حال حاضر تنها برای گروه کوچکی از زیبایی از شهرهای دیگر حتی باشگاه هنری پراویدنس که مشتاق حفظ آن است. محافظه کاری، او را کاملاً نا امید یافته بود. به مناسبت بازدید، دست نوشته استاد، مجسمه ساز به طور ناگهانی اجرا شد. خواستار بهره‌مندی از دانش باستان شناسی میزبان خود در شناسایی هیروگلیف نقش برجسته. او با حالتی رویایی و بی‌حرکت صحبت می‌کرد حالت پیشنهادی و هم‌دردی بیگانه؛ عمویم کمی تیزبینی نشان داد در پاسخ، زیرا طراوت آشکار لوح دلالت بر خویشاوندی با هر چیزی جز باستان شناسی پاسخ ویلکاکس جوان، که عمویم را تحت تاثیر قرار داد به اندازه‌ای که او را به یاد بیاورد و کلمه به کلمه ضبط کند، بسیار شاعرانه بود بازیگرانی که باید تمام مکالمه او را مشخص کرده باشند، و من از آن زمان دارم ویژگی‌های بسیار او را یافت. او گفت: «این تازه است، زیرا من آن را ماندگار کردم شب در رویای شهرهای عجیب؛ و رویاها قدیمی‌تر از غوغای تایر هستند، یا ابوالهول متفکر یا بابلی که کمربند باغی دارد.
پس از آن بود که او آن داستان پر سر و صدا را آغاز کرد که ناگهان با یک بازی پخش شد خاطره خوابیده و علاقه شدید عمویم را جلب کردم. وجود داشته است لرزش خفیف شب قبل از زلزله، قابل توجه ترین احساس در نیو انگلستان برای چند سال؛ و تخیل ویلکاکس به شدت تحت تأثیر قرار گرفته بود. پس از بازنشستگی، رویای بی‌سابقه‌ای از شهرهای بزرگ سیکلوپ در سر داشت بلوک‌های تیتان و تک‌ساخت‌های آسمانی که همگی از تراوش سبز و شوم می‌چکند با وحشت نهفته هیروگلیف دیوارها و ستون‌ها و از یک نقطه نامشخص در زیر صدایی آمده بود که صدایی نبود. آشفته حسی که فقط خیالی می‌توانست به صدا تبدیل شود، اما او تلاش کرد با درهم آمیختگی تقریباً غیرقابل تلفظ حروف: «Cthulhu fhtagn». این درهم‌تنیدگی کلامی کلید خاطره‌ای بود که هیجان‌انگیز و ناراحت‌کننده بود. پروفسور آنجل او مجسمه ساز را با دقت علمی زیر سوال برد. و نقش برجسته‌ای را که جوان خود را روی آن یافته بود با شدت دیوانه وار مطالعه کرد. کار می کند، سرد شده و تنها با لباس شب خود، زمانی که بیداری دزدی کرده بود گیج کننده بر او، عموی من پیری خود را مقصر دانست، ویلکاکس پس از آن گفت: برای کندی او در تشخیص هیروگلیف و طراحی تصویری. بسیاری از سؤالات او برای بازدیدکننده‌اش بسیار نابه‌جا به نظر می‌رسید، به ویژه سؤالاتی که کوشید که دومی را با فرقه‌ها یا جوامع عجیب و غریب مرتبط کند. و ویلکاکس نتوانست وعده‌های مکرر سکوتی که در ازای آن به او داده شد. را درک کند. برای پذیرش عضویت در برخی عرفانی یا بت پرستی گسترده هیئت مذهبی هنگامی که پروفسور آنجل متقاعد شد که مجسمه ساز است.
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,433
13,007
مدال‌ها
17
او در واقع از هیچ فرقه یا سیستمی از افسانه‌های مرموز ناآگاه بود، بازدید کننده خود را با تقاضا برای گزارش‌های آینده از رویاها. این میوه منظم، برای بعد از اولین مصاحبه با نسخه خطی تماس‌های روزانه مرد جوان، که در طی آن او قطعات حیرت‌انگیزی از تخیل شبانه را که بار سنگین آن‌ها همیشه بود، مرتبط کرد چشم انداز وحشتناک سیکلوپ از سنگ‌های تاریک و چکه کننده، با زیرزمینی صدا یا هوش که به طور یک‌نواخت در تأثیرات حسی معمایی فریاد می‌زند غیر قابل وصف صرفه جویی به عنوان گپ. دو صدایی که مکرراً تکرار می‌شوند همان‌ها هستند با حروف "Cthulhu" و "R'lyeh" ارائه شده است. در 23 مارس، نسخه خطی ادامه یافت، ویلکاکس ظاهر نشد. و پرس و جو در اتاق او نشان داد که او به نوعی تب مبهم مبتلا شده است به خانه خانواده‌اش در خیابان واترمن منتقل شد. او در آن فریاد زده بود شب، چندین هنرمند دیگر را در ساختمان برانگیخت و از آن زمان خود را نشان داده بود سپس فقط تناوب بیهوشی و هذیان. دایی من یک دفعه با خانواده تماس گرفت و از آن زمان به بعد از نزدیک مراقب پرونده بود. اغلب به دفتر دکتر توبی در خیابان تایر که یاد گرفته بود در آن‌جا باشد تماس می‌گرفت شارژ. ظاهراً ذهن تب دار جوانان درگیر چیزهای عجیبی بود. و دکتر هر از گاهی که از آن‌ها صحبت می‌کرد می‌لرزید. آن‌ها شامل نه فقط تکرار چیزی است که قبلاً در خواب دیده بود، اما به طرز وحشیانه ای روی الف چیز غول‌پیکر «مایل‌ها ارتفاع» که راه می‌رفت یا چوب می‌زد.
او در هیچ زمان به طور کامل این موضوع را توصیف نمی‌کند، اما کلمات گاه‌گاهی دیوانه کننده، به عنوان دکتر توبی تکرار کرد و پروفسور را متقاعد کرد که باید با آن یکی باشد هیولایی بی نامی که او می خواست در مجسمه رویایی خود به تصویر بکشد. ارجاع دکتر اضافه کرد که این موضوع همیشه مقدمه‌ای برای مرد جوان بود فرونشست به بی‌حالی دمای او، به اندازه کافی عجیب، خیلی بالاتر نبود طبیعی؛ اما کل وضعیت به گونه ای بود که نشان دهنده تب واقعی بود به جای اختلال روانی در 2 آوریل حدود ساعت 3 بعد از ظهر. هر اثری از بیماری ویلکاکس ناگهان از بین رفت. او صاف روی تخت نشست، از اینکه خود را در خانه دید و کاملاً از آن بی خبر بود، شگفت زده شد آنچه از شب 22 مارس در رویا یا واقعیت اتفاق افتاده بود خوب توسط پزشکش، او در سه روز به خانه خود بازگشت. اما به پروفسور فرشته او هیچ کمک دیگری نداشت. همه ردپای خواب‌های عجیب داشت با بهبودی او ناپدید شد و عمویم هیچ سابقه‌ای از افکار شبانه خود نداشت پس از یک هفته گزارش‌های بیهوده و بی‌ربط از رویاهای کاملاً معمول. در اینجا قسمت اول نسخه به پایان رسید، اما اشاره به برخی از آن یادداشت‌های پراکنده به من مطالب زیادی برای فکر کردن داد
- در واقع آنقدر که فقط...
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,433
13,007
مدال‌ها
17
شک و تردید ریشه‌ای که پس از آن فلسفه من را شکل می‌دهد می‌تواند دلیل من باشد بی‌اعتمادی مداوم، به هنرمند یادداشت‌های مورد بحث آن‌هایی بودند که توصیفی بودند. رویاهای افراد مختلف که دوره‌ای مشابه دوران جوانی را پوشش می‌دهند، ویلکاکس بازدیدهای عجیب خود را داشت. دایی من، به نظر می‌رسد، به سرعت تأسیس شده بود. یک بدنه حیرت‌انگیز دوردست از تقریباً همه دوستانی که او، آن‌ها را جویا می‌شود. می‌توانستند بدون گستاخی سوال کنند و از خواب‌هایشان گزارش شبانه بخواهند، و تاریخ هر چشم انداز قابل توجه برای مدتی گذشته. پذیرایی از او به نظر می‌رسد درخواست متفاوت بوده است. اما او حداقل باید بیشتر دریافت کرده باشد پاسخ‌هایی که هر مرد معمولی بدون منشی می‌توانست پاسخ دهد. این مکاتبات اصلی حفظ نشده است، اما یادداشت‌های او شکل کامل و خلاصه واقعا قابل توجه افراد متوسط در جامعه و تجارت
- جدید "نمک زمین" سنتی انگلستان
-- تقریباً کاملاً منفی بود نتیجه، هر چند موارد پراکنده از تأثیرات شبانه ناآرام اما بی‌شکل است. ظاهر می‌شود این‌جا و آن‌جا، همیشه بین 23 مارس و 2 آوریل
- دوره هذیان ویلکاکس جوان مردان علمی کمی بیشتر تحت تأثیر قرار گرفتند، هر چند چهار مواردی از توصیف مبهم نشان می‌دهد که نگاه‌های اجمالی فراری از مناظر عجیب و غریب، و در یک مورد ترس از چیزی غیر طبیعی ذکر شده است.
از هنرمندان و شاعران بود که پاسخ‌های مربوطه آمد و من این را می‌دانم اگر می‌توانستند نت‌ها را با هم مقایسه کنند، وحشت از بین می‌رفت. آن گونه که بود، با نداشتن حروف اصلی آنها، نیمی از کامپایلر سؤال کردم سوالات اصلی، یا ویرایش مکاتبات در تائید چیزی که او نهفته تصمیم گرفته بود ببیند. به همین دلیل است که من همچنان احساس می‌کردم که ویلکاکس، به نوعی از داده‌های قدیمی که عمویم در اختیار داشت آگاه بود تحمیل بر دانشمند کهنه کار این پاسخ‌ها از طرف زیبایی‌ها آزاردهنده بود داستان از 28 فوریه تا 2 آوریل، بخش زیادی از آن‌ها خواب‌های زیادی دیده بودند چیزهای عجیب و غریب، شدت رویاها بی‌اندازه قوی‌تر است در دوره هذیان مجسمه ساز. بیش از یک چهارم کسانی که گزارش دادند هر چیزی، صحنه‌های گزارش شده و نیمه صداها بی‌شباهت به آن‌چه ویلکاکس داشت شرح داده شده؛ و برخی از رویاپردازان به ترس شدید از غول اعتراف کردند چیز بی‌نامی که تا آخر قابل مشاهده است. یک مورد، که یادداشت با آن توضیح داده است تأکید، بسیار غمگین بود. موضوع، یک معمار شناخته شده با تمایلات به سوی تئوسوفی و غیبت، در تاریخ جوانی به شدت دیوانه شد تشنج ویلکاکس، و چند ماه بعد پس از فریادهای بی وقفه به پایان رسید از برخی از ساکنان فراری جهنم نجات پیدا کند. عمویم به این‌ها اشاره کرده بود موارد با نام به جای صرفاً بر اساس تعداد، باید تعدادی را امتحان می‌کردم تائید و تحقیقات شخصی؛ اما همان‌طور که بود، در ردیابی موفق شدم پایین فقط چند. با این حال، همه این‌ها یادداشت‌ها را به طور کامل نشان دادند. من اغلب دارم تعجب ‌می‌کنم. که آیا تمام موضوعات سوال پروفسور به همان اندازه گیج کننده بود؟ این کسری را انجام داد. خوب است که هیچ توضیحی به آنها نمی‌رسد.
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,433
13,007
مدال‌ها
17
برش‌های مطبوعاتی، همان‌طور که گفته‌ام، موارد وحشت، شیدایی و خارج از مرکز در طول دوره معین پروفسور آنجل باید یک را به کار گرفته باشد دفتر برش، برای تعداد عصاره فوق العاده بود، و منابع در سراسر جهان پراکنده شده است. اینجا یک خودکشی شبانه در لندن بود، جایی که یک تنها خواب، پس از یک گریه تکان دهنده از پنجره پرید. در اینجا نیز a نامه گیج کننده ای به سردبیر روزنامه‌ای در آمریکای جنوبی، جایی که یک متعصب از رویاهایی که دیده است آینده بدی را استنتاج می‌کند. اعزامی از کالیفرنیا یک مستعمره تئوسوفی را به عنوان پوشیدن جامه های سفید به طور دسته جمعی برای برخی توصیف می‌کند "تحقق با شکوه" که هرگز نمی‌رسد، در حالی که مواردی از هند صحبت می‌کنند از نا آرامی‌های جدی بومی در اواخر 22 تا 23 مارس محافظت می‌شود.
غرب ایرلند نیز مملو از شایعات و افسانه‌های وحشیانه و فوق‌العاده است. نقاش به نام آردوآ بونو منظره رویایی کفرآمیز را در آن آویزان کرده است سالن بهار پاریس 1926. و مشکلات ثبت شده در دیوانگان بسیار زیاد است پناهگاه‌هایی که فقط یک معجزه می‌تواند برادری پزشکی را از توجه آن‌ها باز دارد توازی‌های عجیب و نتیجه گیری‌های مبهم. یک دسته عجیب و غریب قلمه‌ها، همه گفته شد. و من در این تاریخ به سختی می‌توانم عقل گرایی بی‌رحمانه را تصور کنم که باهاشون کنار گذاشتم اما من بعداً متقاعد شدم که ویلکاکس جوان چنین کرده است از مطالب قدیم تری که استاد ذکر کرده است اطلاع دارد.
《داستان بازرس لگراس》
مسائل قدیمی‌تری که رویای مجسمه‌ساز و نقش برجسته را چنین کرده بود مهم برای عموی من موضوع نیمه دوم طولانی خود را تشکیل داد نسخه خطی به نظر می‌رسد یک بار قبلاً پروفسور آنجل جهنم را دیده بود طرح کلی هیولا بی نام، گیج بر سر هیروگلیف‌های ناشناخته، و هجاهای شوم را شنید که فقط به صورت "Cthulhu" قابل ترجمه هستند. و همه اینها در ارتباطی بسیار تکان دهنده و وحشتناک است که تعجب کوچکی است که او دنبال کرده است Wilcox جوان با پرس و جو و درخواست برای داده‌ها. این تجربه قبلی در سال 1908 رخ داده بود، هفده سال قبل، زمانی که انجمن باستان شناسی آمریکا نشست سالانه خود را در سنت لوئیس برگزار کرد. استاد فرشته، همان‌طور که شایسته یکی از اقتدارها و دستاوردهای او بود، نقش برجسته‌ای داشت در تمام مذاکرات؛ و یکی از اولین کسانی بود که چندین نفر به او نزدیک شدند افراد خارجی که از این جلسه برای ارائه سؤالات صحیح استفاده کردند پاسخ و مشکلات برای حل متخصص... .
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,433
13,007
مدال‌ها
17
رئیس این غریبه‌ها و به طور مختصر مرکز توجه کل جلسه، مردی به نظر عادی بود که به تازگی از نیواورلئانز به خاطر اطلاعات ویژه‌ای که از هیچ منبع محلی قابل دسترسی نبود، سفر کرده بود. نام او جان ریموند لگراس بود و حرفه‌اش بازرس پلیس بود. او یک شیء عجیب و متنفر و به نظر می‌رسید که بسیار قدیمی را با خود به عنوان موضوع سفرش به همراه داشت. منشأ این شیء را او نمی‌توانست تشخیص دهد. باید فکر نشود که بازرس لگراس کمترین علاقه‌ای به باستان‌شناسی داشته باشد. برعکس، علاقه‌اش به روشنگری تنها به دلایل حرفه‌ای بود. این مجسمه، ایدل یا فتیش یا هرچه بود، چند ماه قبل در میان جنگل‌های مرطوب جنوب نیواورلئانز در طی یک حمله به جلسه‌ای مجازی شبانه‌روزی که به عقیده وودو شناخته می‌شد، به دست آمده بود. و به قدری غریب و مقیت بودند آیین‌های مربوط به آن که پلیس نمی‌توانست جزوهایی از یک فرقه تاریک که به طور کامل برای آنها ناشناخته بود، کشف کرده باشد. از جانبی، هیچ چیز درباره منشأ آن جز داستان‌های نامنطق و باورنکردنی که از اعضای دستگیر شده استخراج شده بود، به دست نیامد. به همین دلیل افسران پلیس نسبت به هر گونه دانش باستان‌شناسی که به آنها در تعیین محل نماد وحشتناک و از طریق آن ردیابی فرقه تا چشمه‌سر آن کمک کند، نگران بودند.
بازرس لگراس به سختی برای جلب توجهی که تقدیم خودش ایجاد کرد، آماده نبود. یک بار نگاهی به این چیز کافی بود تا مردان علم جمع‌شده را در وضعیتی از هیجان تنش انداخته و آنها هیچ وقت وقت را ضایع نکردند و به اطراف او جمع شدند تا به جسم کوچکی که غریبگی و قدمت بسیار واضحی به آن داده بود، نگاهی بیندازند. هیچ مکتب شناخته شده‌ای ارئیس این خارجیان، که به زودی مرکز توجه کل جلسه شد، مردی بی‌نمک به نظر می‌رسید که از نیواورلئانز تا اینجا سفر کرده بود تا از یک اطلاعات خاص استفاده کند که از هیچ منبع محلی قابل دستیابی نبود. نام او جان ریموند لگراس بود و حرفه‌اش بازرس پلیس بود. او با خود یک تندیس سنگی عجیب، ناخوشایند و به نظر می‌رسید بسیار باستانی را به همراه داشت که منشأ آن را نمی‌توانست مشخص کند. نباید تصور شود که بازرس لگراس کمترین علاقه‌ای به باستان‌شناسی داشت. برعکس، علاقه‌اش به روشنگری تنها به دلایل حرفه‌ای بود. این تندیس، ایدل، فتیش یا هرچه که بود، چند ماه قبل در مناطق جنگلی مرطوب جنوب نیواورلئانز در یک حمله به جلسه وودویی فرضی دستگیر شده بود و به قدری وحشتناک و ناگوار بودند آیین‌های مرتبط با آن که پلیس نمی‌توانست به جز اینکه با یک فرقه تاریک کاملاً ناشناخته برخورد کرده باشد، را درک کند. درباره منشأ آن، به جز داستان‌های ناقص و باورنکردنی که از اعضای دستگیر شده توانسته بودند استخراج کنند، هیچ چیز قابل کشف نبود؛ از این رو پلیس نیازمند هر گونه دانش باستان‌شناختی بود که به آنها کمک کند تا این نماد وحشتناک را مشخص کنند و از طریق آن به ردیابی ریشه‌ی فرقه بپردازند.
بازرس لگراس به شدت آماده‌ای نبود که تأثیری که اثرش ایجاد کرد را پذیرفته باشد. یک نگاه به این چیز کافی بود تا مردان علم جمع شده را به وضعیتی از هیجان و تنش بالا بیندازد و آنها تأخیر زمانی را نداشتند و بلافاصله به اطراف او راه یابند تا به این شکل کوچک که غرابت و قدمت عمیقی به آن اطلاق می‌شد، نگاهی بیندازند. هیچ مکتب شناخته شده‌ای از هنر مجسمه‌سازی به
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین