جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

نقد آثار کاربران [نسخ هرماس] اثر «سایه کاربر انجمن رمان بوک »

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته نقد کتاب کاربران توسط سایه مولوی با نام [نسخ هرماس] اثر «سایه کاربر انجمن رمان بوک » ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 279 بازدید, 5 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته نقد کتاب کاربران
نام موضوع [نسخ هرماس] اثر «سایه کاربر انجمن رمان بوک »
نویسنده موضوع سایه مولوی
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Tara Motlagh
موضوع نویسنده

سایه مولوی

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
688
11,753
مدال‌ها
2
(رمان نسخ هرماس) اثر(saye کاربر انجمن رمان بوک)
ژانر: معمایی، ترسناک


خلاصه: حقایق رفته‌رفته نمایان و رازها بیش از پیش برملا می‌شد؛ اما قانون این بود، سکوت کن تا زنده بمانی. عادت‌مردم هم همین بود سکوت و سکوت و چشم بستن بر روی حقایق؛ اما این‌بار کسی آمد که سکوت نکرد، که چشم نبست و به دنبال حقایق رفت و یک‌بار برای همیشه دست خون‌آلود شیاطین را برای بشریت رو کرد.

مقدمه: این شهر پر از رمز و رازهای خون‌آلودست. اینجا مرگ سایه‌به‌سایه آدم‌ها پیش می‌رود. در این شهر رحمی نمانده، انسانیتی هم؛ آدم‌های این شهر یکدیگر را می‌درند و خون هم را می‌مکند. اینجا شهر زامبی‌ها نیست، شهر خون‌آشام‌ها هم نیست؛ اینجا کمی، فقط کمی انسانیت مرده است.

 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
891
2,417
مدال‌ها
2
سلام به دوست عزیزم سایه❤️
از نقد کردن چیز زیادی بلد نیستم و تنها چیزایی که حس کردم بهت میگم.
بنظرم اسم داستانت به محتوای داستانت میخوره، کلیشه نداره و معنای قشنگی داره.
مقدمه و خلاصه بسیار عالی و ابهام برانگیز و جذابه.
قلمت در طی داستان برای من خیلی روون و جذابه، با تجربه می نویسی.
می‌ترسم داستان‌هاتو زیاد بخونم و ناخواسته ازت تقلید بکنم و کپی محسوب بشه😂
دلت نمی‌خواد که اخراجم کنن😅
اما در کل نویسنده مورد علاقه منی❤️
 
موضوع نویسنده

سایه مولوی

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
688
11,753
مدال‌ها
2
سلام به دوست عزیزم سایه❤️
از نقد کردن چیز زیادی بلد نیستم و تنها چیزایی که حس کردم بهت میگم.
بنظرم اسم داستانت به محتوای داستانت میخوره، کلیشه نداره و معنای قشنگی داره.
مقدمه و خلاصه بسیار عالی و ابهام برانگیز و جذابه.
قلمت در طی داستان برای من خیلی روون و جذابه، با تجربه می نویسی.
می‌ترسم داستان‌هاتو زیاد بخونم و ناخواسته ازت تقلید بکنم و کپی محسوب بشه😂
دلت نمی‌خواد که اخراجم کنن😅
اما در کل نویسنده مورد علاقه منی❤️
فدات عزیزدلم مرسی برای نظر قشنگت که کلی بهم انگیزه داد امیدوارم همیشه موفق و شاد باشی❤🌹
 

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,757
46,474
مدال‌ها
7
سایه عزیزم سلام
قبلا هم گفتم که قلم روونت رو دوس دارم. اینکه قابل فهم و خوش‌ریتم می‌نویسی چیزیه که از نظر من می‌تونه برای مخاطب جذاب باشه.
همیشه از اینکه یک نویسنده ایرانی بخواد داستانی با شخصیت‌ها و فضای خارجی بنویسه برام قابل‌پذیرش نبود و داستان رو نمی‌خوندم. چون همونطور که فرهنگ‌ ما با اونها متفاوته، نحوه نوشتار و فرهنگ داستان‌نویسیشون هم با ما متفاوته. اما باید بهت یه تبریک اساسی بگم. اینکه داستان رو به عنوان مخاطب خوندم و اگه نمی‌دونستم این رو تو نوشتی بدون شک برام قابل حدس نبود که نوشته یه نویسنده ایرانی باشه. اینکه تونستی خیلی خوب از پس نوشتن یه داستان خارجی طبق سبک و سیاق و فرهنگ نوشتاری اون‌ها بربیای نشون میده قابلیت‌های نویسندگی زیادی رو داری
ایده داستانت جذابه، نمی‌تونم درباره پیرنگ نظر چندانی بدم اما تا اینجا خوب پیش رفتی و همه وقایع و کشمکش‌های بیرونی به خوبی در جای خودشون قرار گرفتن
چن تا نکته عزیزجانم
درباره توصیفات مکان یه جاهایی خوب بود و یه جاهایی ناکافی و یا مستقیم.
ساختمان عمارت قدیمی، بزرگ و زیبا بود که چیدمانی کلاسیک داشت و در گوشه‌‌گوشه‌اش تابلوفرش، گلدان و مجسمه‌های قدیمی و قیمتی وجود داشت که هر چشمی را خیره می‌کرد. پوزخندی زد! انگار سودی زیاد هم درباره میلیاردر بودن آن مرد، اشتباه نکرده‌بود.
توصیفی از نمای ساختمان آسایشگاه که کاملا مستقیمه و درعین‌حال اطلاعات کافی رو درباره ظاهر ساختمان و محیط بیرونی آسایشگاه به مخاطب نمیده
اتاقی بود شبیه به اتاق خوابگاه دوران دانشجویی‌ام فقط کمی جمع و جورتر؛ کنار پنجره تخت فلزی قرار داشت، کنار تخت یک میز و صندلی چوبی که روی میزش یک چراغ مطالعه و یک گلدان شیشه‌ای با گل‌های خشک شده خودنمایی می‌کرد و آن‌طرف اتاق هم تنها یک کمد فلزی قرار گرفته بود.
این توصیف هم مستقیمه
توصیف صدا تقریبا نداشتی و توصیف احساساتت جای کار داره. داستانی که مهیجه باید توی ایجاد حس هیجان، دلهره، ترس و وحشت خیلی خوب عمل کنه اما یه‌مقدار در این مورد ضعیف عمل کردی
شخصیت‌پردازی درونیت خیلی خوب بود و شخصیت‌ها را به صورت مجزا خیلی راحت میشه از هم تفکیک کرد که این مشخصه قلم توئه چون خیلی خوب از پس دیالوگ‌ها و منولوگ‌های مناسب برمیای اما شخصیت‌پردازی بیرونیت هنوز جای کار داره. از هر شخصیتی یه سری نکات ظاهری رو بیان کردی ولی خیلی جاها این امکان رو داشتی که چیزهای بیشتری ازشون بگی
مورد بعدی درباره دیالوگ‌هاست که پرش لحن توشون دیده میشه. دیالوگا یا باید ادبی باشن و یا محاوره اما چیزی که در داستانت دیده میشه دیالوگ‌هاییه که ترکیبی از ادبی و محاوره‌اس
نکته دیگه اینکه در توضیح اختلال مانیا که ترجمه‌اش میشه شیدایی، باید بگم بخشی از بیماری افسردگی دوقطبیه که فرد در اون به‌شدت پرتحرکه، به‌صورت اغراق‌آمیز شاد و خوشحاله و از رنگ‌های تند برای لباس و آرایشش استفاده می‌کنه. این دوره‌ها معمولا مابین دوره‌های عمیق افسردگی به‌وجود میان و گذرا هستن و از طرفی کاملا برعکس دوره‌های افسردگی اما همونطور که خودت هم گفتی فرد کم‌اشتها و کم‌خواب میشه. و اینکه مانیا یا شیدایی با اختلال اسکیزوفرن کاملا متفاوته
یه مورد دیگه اینکه بین پرش‌های زمانی باید حتما *** بذاری مثلا توی پارت ۱۳ اونجا که راب میاد کمد رو خالی کنه و جلوی در با تئو صحبت می‌کنه یهو سر از کمد درمیاره. این می‌تونه مخاطب رو گیج کنه عزیزم

برات آرزوی موفقیت دارم، قلمت مانا🌹
 
  • گل
واکنش‌ها[ی پسندها]: ZaHARa
موضوع نویسنده

سایه مولوی

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
688
11,753
مدال‌ها
2
سایه عزیزم سلام
قبلا هم گفتم که قلم روونت رو دوس دارم. اینکه قابل فهم و خوش‌ریتم می‌نویسی چیزیه که از نظر من می‌تونه برای مخاطب جذاب باشه.
همیشه از اینکه یک نویسنده ایرانی بخواد داستانی با شخصیت‌ها و فضای خارجی بنویسه برام قابل‌پذیرش نبود و داستان رو نمی‌خوندم. چون همونطور که فرهنگ‌ ما با اونها متفاوته، نحوه نوشتار و فرهنگ داستان‌نویسیشون هم با ما متفاوته. اما باید بهت یه تبریک اساسی بگم. اینکه داستان رو به عنوان مخاطب خوندم و اگه نمی‌دونستم این رو تو نوشتی بدون شک برام قابل حدس نبود که نوشته یه نویسنده ایرانی باشه. اینکه تونستی خیلی خوب از پس نوشتن یه داستان خارجی طبق سبک و سیاق و فرهنگ نوشتاری اون‌ها بربیای نشون میده قابلیت‌های نویسندگی زیادی رو داری
ایده داستانت جذابه، نمی‌تونم درباره پیرنگ نظر چندانی بدم اما تا اینجا خوب پیش رفتی و همه وقایع و کشمکش‌های بیرونی به خوبی در جای خودشون قرار گرفتن
چن تا نکته عزیزجانم
درباره توصیفات مکان یه جاهایی خوب بود و یه جاهایی ناکافی و یا مستقیم.

توصیفی از نمای ساختمان آسایشگاه که کاملا مستقیمه و درعین‌حال اطلاعات کافی رو درباره ظاهر ساختمان و محیط بیرونی آسایشگاه به مخاطب نمیده

این توصیف هم مستقیمه
توصیف صدا تقریبا نداشتی و توصیف احساساتت جای کار داره. داستانی که مهیجه باید توی ایجاد حس هیجان، دلهره، ترس و وحشت خیلی خوب عمل کنه اما یه‌مقدار در این مورد ضعیف عمل کردی
شخصیت‌پردازی درونیت خیلی خوب بود و شخصیت‌ها را به صورت مجزا خیلی راحت میشه از هم تفکیک کرد که این مشخصه قلم توئه چون خیلی خوب از پس دیالوگ‌ها و منولوگ‌های مناسب برمیای اما شخصیت‌پردازی بیرونیت هنوز جای کار داره. از هر شخصیتی یه سری نکات ظاهری رو بیان کردی ولی خیلی جاها این امکان رو داشتی که چیزهای بیشتری ازشون بگی
مورد بعدی درباره دیالوگ‌هاست که پرش لحن توشون دیده میشه. دیالوگا یا باید ادبی باشن و یا محاوره اما چیزی که در داستانت دیده میشه دیالوگ‌هاییه که ترکیبی از ادبی و محاوره‌اس
نکته دیگه اینکه در توضیح اختلال مانیا که ترجمه‌اش میشه شیدایی، باید بگم بخشی از بیماری افسردگی دوقطبیه که فرد در اون به‌شدت پرتحرکه، به‌صورت اغراق‌آمیز شاد و خوشحاله و از رنگ‌های تند برای لباس و آرایشش استفاده می‌کنه. این دوره‌ها معمولا مابین دوره‌های عمیق افسردگی به‌وجود میان و گذرا هستن و از طرفی کاملا برعکس دوره‌های افسردگی اما همونطور که خودت هم گفتی فرد کم‌اشتها و کم‌خواب میشه. و اینکه مانیا یا شیدایی با اختلال اسکیزوفرن کاملا متفاوته
یه مورد دیگه اینکه بین پرش‌های زمانی باید حتما *** بذاری مثلا توی پارت ۱۳ اونجا که راب میاد کمد رو خالی کنه و جلوی در با تئو صحبت می‌کنه یهو سر از کمد درمیاره. این می‌تونه مخاطب رو گیج کنه عزیزم

برات آرزوی موفقیت دارم، قلمت مانا🌹
خیلی ممنونم عزیزم از وقتی که گذاشتی و رمانم رو خوندی و مرسی بابت نقد سازنده‌ات حتماً سعی میکنم تا ایرادات رو برطرف کنم و درباره تذکرت بابت مانیا هم متشکرم چون من روانشناس نیستم و اطلاعاتی که دارم هم کما بیش از خوندن کتاب‌های روانشناسی بوده با اینحال خیلی خیلی سپاسگزارم از وقتی که گذاشتی و خوشحالم که نظرت رو جلب کرده💕🌹
 

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,757
46,474
مدال‌ها
7
خیلی ممنونم عزیزم از وقتی که گذاشتی و رمانم رو خوندی و مرسی بابت نقد سازنده‌ات حتماً سعی میکنم تا ایرادات رو برطرف کنم و درباره تذکرت بابت مانیا هم متشکرم چون من روانشناس نیستم و اطلاعاتی که دارم هم کما بیش از خوندن کتاب‌های روانشناسی بوده با اینحال خیلی خیلی سپاسگزارم از وقتی که گذاشتی و خوشحالم که نظرت رو جلب کرده💕🌹
خواهش عزیزدل
امیدولرم هر روز بهتر از روز قبل بنویسی
درباره اختلالات روانی اگه اطلاعات بیشتری نیاز بود در خدمتم عزیزدل
 
بالا پایین